نخست اینکه موسوی از میدانی که احمدینژاد در آن بازی میکرد، خارج شد: میدان برچسب زدن، افترا و تهمت؛ میدانِ مقابله به مثل کردن. موسوی میتوانست «فیلم» تکتک گافهای احمدینژاد را به ملت نشان دهد و به عبارتی او را سکه یک پول کند. ولی همین که اینها را نکرد، یعنی مقید به آداب و اصولی است که در سیاست کمیاب است.
من این را نمی پذیرم که موسوی آماده نبود. موسوی همین است که هست. موسوی نه وبلاگنویس است، نه سخنور و نه کسی که مرتب در تلویزیون و رادیو ظاهر شده باشد. برای کسی که ۲۰ سال از رسانه غایب بوده است، چنین واکنشی، ستودنی است. مهم نیست که من و شما از «چیز» و «به اصطلاح» او دلِ خوشی نداشته باشیم، مهم این است که او سخنانی را که باید بگوید درست ادا کرده باشد. (اینها مطلقاً منافات ندارد با اینکه موسوی روی سخنوریاش کار کند و تحولات و تغییرات شتابناک سالهای اخیر را ارامآرام درک کند؛ موسوی در همین یکی دو هفتهی گذشته ثابت کرده است که هوش بالایی دارد و میتواند خودش را تطبیق بدهد با شرایط جدید – وعدهی ایجاد معاونت حقوق بشر و شهروندی یک نمونهی تازهاش).
لکنت، فقط لکنت زبان نیست. خیلی اوقات لکنت معنا فصاحتِ بیان را به تباهی میکشاند. کسی ممکن است یک ساعت سخنرانی کند و تنها یک جمله بگوید و همان جمله استخوان و مغزِ سخناش باشد. نقطهی ضعف موسوی، دقیقاً تبدیل به نقطهی قوتاش شد. آنچه اتفاق افتاد، بسیار فراتر و بالاتر از «هر که مظلوم واقع شود، محبوب میشود» بود. اما موسوی مظلوم نماند. مظلوم کسی است که حقاش ضایع شود و طرف مقابل با اقتدار محض او را از میدان به در کند. ده دقیقهی آخر مناظره نشان داد (احمدینژاد میان حرف موسوی پرید و پس از پایان وقت باز هم داشت حرف میزد) که موسوی چندین سر و گردن بالاتر از احمدینژاد ایستاده است.
به هر تقدیر، به نظر من، موسوی متر مناظره را عوض کرد. دیگر بعید است کسی هوس کند در چنین برنامهای، «افشاگری» کند (اگر هم بکند، نام نیکی از خود به جا نخواهد گذاشت). احمدینژاد با این کار ثابت کرد که سیاستاش به کلی ناکام مانده است. یعنی چهار سال تمام برای به زانو در آوردن آن «مفسدان» تلاش کرده است و نتوانسته، ولی حالا میخواهد در یک برنامهی تلویزیونی بگوید اینها، آن مفسداناند! این یعنی حرص و ولع برای «حرف زدن». مخاطب احمدینژاد موسوی نبود؛ ملت هم نبود. مناظره هم جای آن حرفها نبود. احمدینژاد به جای این کولیبازیها، باید یک سال پیش، شکایتنامهای از همهی اینها تقدیم میکرد و تسلیم مقامات قضایی کشور میکرد و تقاضای پیگرد حقوقی اینها را میداد. چرا نکرد؟ به اعتقادِ من یک دلیلاش این است که احمدینژاد بیشتر میخواست حرف بزند؛ او عاشق میکروفون است! میدان عمل برای او هول و هراس دارد. بعضی حرفها از جنس عملاند و عمل با همان کلمات همراه میشود. بعضی حرفهای دیگر نه؛ جنسشان بادِ هواست (چنان که این باد چهار سال است جریان داشته است). دور نشوم از مغزِ سخنام: موسوی متر مناظره را عوض کرد و نوع منش موسوی، الگویی خواهد شد برای هر مناظرهاش در کشور. اخلاق مناظره فقط این نیست که دروغ نگویی. پیروزی اخلاقی موسوی فقط در این نیست که احمدینژاد به سمت تهتک و برچسب زدن رفت و او نرفت (احمدینژاد اگر سند و مدرک هم میآورد، میشد محاکمهاش کرد؛ چون مکان مناظره که محکمه نیست و مجری برنامه هم قاضی نیست). موسوی از اصول خودش عدول نکرد؛ ولی اصولاش فقط یکی دو تا اصل بزرگ باشند.
در کشوری که مناظره هرگز شکل نمیگیرد مگر با تهتک و زباندرازی و تمسخر، خویشتنداری موسوی آغاز یک جریان میتواند باشد (ولو موسوی هرگز رییس جمهور نشود). انتظار من از موسوی، سخنوری نبود. موسوی نزد من هرگز قرار نبود خطیبی چیرهدست باشد. اگر دکتر سروش چنین حرف میزد، میگفتم فاجعهای رخ داده است. ولی اگر موسوی هم مثل دکتر سروش سخن میگفت، باز هم میگفتم باید به خودمان بلرزیم از هراس. موسوی، خودش بود و خودش هست. موسوی ثابت کرد که میتوان سخنور و خطیب نبود، ولی باز هم مناظره کرد و موفق شد. به طور سنتی معمولاٌ کسی را میفرستند برای مناظره که سخنور توانایی باشد. ولی چیزی در موسوی بود (بله همان «چیز») که جای خالی سخنوری را پر کرد. موسوی، نه خاتمی است و نه هاشمی. همین، مهمترین امتیاز اوست. چرا میگویم موسوی متر مناظره را عوض کرد؟ فرض کنید به جای موسوی هاشمی یا خاتمی نشسته بود. تصور کنید واکنش آنها چه میبود؟ و پیامدِ آن مناظره چه از آب در میآمد؟
موسوی روز به روز نزدِ من به عنوان مثالی از اعتدال و سنجیدهگی خودش را بیشتر نشان میدهد. من تعهد کردهام دست از نقدِ او بر ندارم. خوبیهایاش را خواهم ستود و لغزشهای نظریاش را هم بدون شک گوشزد خواهم کرد.
نوشتههای مرتبط:
- برای سمیه و محمدرضا – دو دوستِ در بند چهار روز است از سمیه هیچ خبری نیست و امروز...
- آه باران! ای امیدِ جانِ بیداران! ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید این گیسو پریشان کرده...
- الم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل رییسِ کذابِ (*) دولتِ دروغ، در آستانهی انتخابات دو پروژهی...
- خارِ خشونت است که در خاکِ ما دمید… در کشوری مثل کشور ما، اندیشیدن به انتخابات و اندیشهی...
- از فساد انگلیسی تا فساد ایرانی! شبکهی خبر ایران را (باز هم برای تمدد اعصاب!) دارم...