دربارهی بیانیهی تحریم ایران اینترنشنال چند نکتهی کلیدی و مهم را باید گوشزد کرد.
یکم اینکه اقدام و اعتراض مدنی صاحبان قلم و اندیشه زمین تا آسمان تفاوت دارد با شمشیر کشیدن صاحبان قدرت به روی رسانه. لذا این را باید خیلی صریح و با قاطعیت گفت که این جنس محکومیتها از سنخ رفتار درندهخویانهی جمهوری اسلامی در قلم و قمع رسانهها در دورهی اصلاحات نیست. لذا نشانی غلط ندهید.

دوم اینکه طبعاً در ایران اینترنشنال هم مثل همان صدا و سیمای جمهوری اسلامی عدهای روزنامهنگار هستند که به هر دلیلی، به اقتضای زمانه یا فشار معیشت، ناگزیر به کار در آن رسانهاند. عدهای از آنها را هم من شخصاً میشناسم و به حریتشان ایمان دارم. لذا انتقاد از جهتگیری یک رسانه یا در واقع سوگیری سیاسی صاحبان آن را نباید به این سادگی به پای یکایک افراد نوشت. چنین اگر باشد رفتار جمهوری اسلامی و دولت اسراییل و دولت آمریکا را هم باید به پای یکایک شهروندان این کشورها نوشت. بله ملتفتام که در رسانه کار حساستر است ولی باور من این است که ایران اینترنشنال به تدریج و البته با شیبی بسیار تند به این تباهی حیرتآور رسید.
سوم اینکه «تحریم» صاحبان قلم تفاوتی بنیادین دارد با تحریم حکومتها. اینکه من و شما پا به این رسانه نگذاریم نه بودجهی مالی رسانه را تعطیل خواهد کرد و نه اثر مستقیمی بر صدای ما خواهد گذاشت. لذا اگر تحریم ایران اینترنشنال خوب نیست، تحریم فاکسنیوز و تحریم صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم نباید خوب باشد. صدای ما – که پیشتر که هیچ معاشرتی با این جنس پروپاگاندای کثیف و افسارگسیخته نداشتیم – با یا بدون آنها خاموش نمیشود. لذا خودزنی نکنیم و برای عدول از اصول ابتدایی روزنامهنگاری و قوانین حاکم بر رسانهها – و به طور خاص رسانهای که در بریتانیا مستقر است – نامهی تشویق و ستایش امضا نکنیم. محکم بایستیم پای لغزشهای آنها. صریح تو رویشان چیزی را که پشت کردن به ایران است باید گفت. بدون مجامله و تعارف.
بیانیهی مزبور را من با تردید و تأمل امضا کردم. تصور هم نمیکنم امضا کردن یا نکردن من تفاوتی در شناخت عمومی مردم از موضع من نسبت به این رسانه ایجاد میکرد. ولی دست کم برای ما اتمام حجت است. و صاحب رسانه باید بداند که صدای اصلی متعلق به مردم است نه قدرتها و حکومتها. رسانه باید یاد بگیرد در برابر مردم خاضع باشد. عربده کشیدن در برابر مردم (از جنس کاری که علیحسین قاضیزاده کرده است)، نشانهی خطرناک گره خوردن رسانه به قدرت و سرمایه است. این شیادان خانه کرده در زیر سقف رسانه را باید رسوا کرد و مشتشان را باز کرد.
باز هم تکرار میکنم. هر رسانهای را به یک میزان نباید ارزشگذاری کرد و گرنه باید همین الآن به تمام رسانههای دوران جنگ سرد و دوران جنگهای جهانی برگردیم و از هر دو سو برای همه به یک اندازه حکم تشویق صادر کنیم. روشنفکر عرصهی عمومی مسئولیت تاریخی دارد. شوخی نیست که در چنین مواقع حساسی ناگهان دلمان نرم شود یا قلممان سست شود.
رسانهی فارسیزبان ایران اینترنشنال، رسانهی «ایرانی» نیست. این رسانه تا مغز استخوان اسراییلی شده است. اگر ایران اینترنشنال ایرانی است، پس باید گفت حسابهای شبکههای اجتماعی ارتش اسراییل هم «ایرانی» هستند. مرغ پخته از این مقایسهها به خنده میافتد. اصالت خودتان را حفظ کنید.
نوشتههای مرتبط:
- خطر رسانه در خدمت سرمایه جنبهای از رسانههای فارسی زبان معاصر هست که کمتر به...
- وطنپرستان یواشکی و خائنان فخرفروش بر کسی پنهان نیست که رسیدن به این وضعیت تاریک...
- تعلیق دوستی یا دشمنی؟ ارزشهای انسانی گاهی در تضاد و تعارض با هم میافتند....
- بازی اسراییلی با روان ایرانی خوب است حالا به عقب برگردیم و ستون فقرات تبلیغات...
- برای خواننده باغ الفبا؛ شهرام شبپره پیام ویدیویی کوتاه شهرام شبپره، با فاصلهی بسیار یکی از...