جنبهای از رسانههای فارسی زبان معاصر هست که کمتر به آن توجه شده است و به گمان من یکی از محورهای و کانونهای کلیدی وضعیت بغرنج فعلی ماست. تا امروز به صرافت این نیفتاده بودم. چیزی که جرقهی این را در ذهنم زد دو نکته بود: یک جریان تاریخی سکولاریسم که به همراه دین، اخلاق را هم با افتادن به ورطهی حرص سرمایهداری قربانی کرد. دو، فرداد فرحزاد به عنوان یکی از روزنامهنگاران برجستهی ایران اینترنشنال که شاید ناخواسته پرده از این نکتهی ظریف برداشت: ایران اینترنشنال به خاطر پیوند ناگسستنیاش با سرمایهداری و سرمایهگستری حریصانه تبدیل به این فاجعه شده است. و البته بیشک فرصتطلبان مختلف هم از آن بهره گرفتهاند و این شد که اسراییل توانست به این شیوه از آنها سواری بگیرد.
دقت دارید که ایران اینترنشنال از چه زمانی و چگونه رشد تصاعدی پیدا کرد؟ با دادن حقوقهای بسیار بالاتر از هنجار متعارف سایر نهادهای رسانهای فارسیزبان خارج از کشور (و حتی سایر رسانههای انگلیسیزبان)، به ویژه و شاید به طور خاص با سپردن منصبهای خاصی به افرادی که بیش از هر چیز جنجالی هستند یا خادم منافع سیاسی خاصاند، این راه را هموار کرد. با همین منطق بسیاری از روزنامهنگاران زبدهای که به هر حال و به حق خواهان معیشت بهتری بودند، جذب آن شدند.
اگر قرار بود ایران اینترنشنال محدودیتهای مالی بیشتری میداشت و مکلف به مدیریت دقیقتر و سختگیرانهتر سرمایهاش باشد، به این راحتی در این شیب لغزان و خطرناک قرار نمیگرفت. جملهای که پرده از این ماجرا برای من برداشت (و شاید خیلی زودتر از این باید به آن توجه میکردم) این بود: «منافع ملی ایران برایم مهم نیست و هرجایی پول بیشتر بدهد برای آن کار میکنم». این چیزی نیست جز منطق سرمایهداری افسارگسیخته. و دقیقاً به همین دلیل است که فکر میکنم ایران اینترنشنال یک نمونهی خاص و استثنایی از رسانهای است که با فرو رفتن در عمق باتلاق سرمایهداری، چنین اژدهایی را ساخته است. و اینجاست که راستگرایی میشود کلید فهم رفتارشان و درست از همینجاست که چپستیزی را نهادینه میکند تا جایی که آدمهایی که هیچ فهمی از «چپ» ندارند و آدمهایی که کمی چپ را میفهمند و کسانی که خصومت بنیادین با چپ دارند، در این زمین به سادگی باز میکنند.
رسانه ناگزیر نیاز به سرمایه دارد ولی وقتی که مسئولیت اصلیاش را فراموش کند، و خادم محض و مطلق سرمایه شود، میشود بردهی زرخرید هر که بیشتر پول بدهد. وجدان و انسانیت دقیقاً اینجاست که ذبح میشود. جمهوری اسلامی به نوعی دیگر همین کار را با رسانه کرد. سرمایهی جمهوری اسلامی اینجا اقتصاد سیاسی دین بود که رسانه را با شعارزدگی غلام حلقهبهگوش خود کرد. دربارهی رسانههای عصر شوروی هم نکتهای دارم که میگذارم برای بعد: پارادوکس راستگرایی در عین چپ بودن.
نوشتههای مرتبط:
- عجب مردمی دارد ایرانزمین تقدیم به مصطفی تاجزاده و همبندانش آب و خاک و...
- نقطه، فقط یک نقطه عبدی کلانتری «نقطهزنی» اصطلاحی جدید بود در انبار مهمات تبلیغاتی...
- بس است ریاکاری و تظاهر به انساندوستی ما چرا با جمهوری اسلامی مشکل داریم؟ چون ادعا میکند...
- مقارنت سه موجودیت مستقل ایران به مثابهی کشور و ملت و هویتی تاریخی موجودیتی...
- در تلویزیون اینترنشنال کار ایران تمام است! رسانه های غربی چه میگویند؟ توضیح: از این پس یادداشتهای تحلیلی درخور اعتنایی را که...