ایران به مثابهی کشور و ملت و هویتی تاریخی موجودیتی مستقل از این یا آن حکومت دارد. این نکته خیلی ساده است. قبل از این نظام ایران بوده. الآن هم هست. بعد از این نظام هم خواهد بود.
مشروعیت و قدرت باید درونزا باشد
حکومت یا نوع نظام سیاسی هم البته از خود کشور مستقل است ولی بر پایهی همان کشور و از دل همان کشور برمیآید. حاکمیتی که از درون سربرنزند، کمدوام است و لرزان. حکومت مشروع حکومتی است درونزا. کل دوران حکومت پیشین بارها نشان داد که با زور سرنیزه و دخالت خارجی حکومت ساختن، پایهی نظام را قوی نمیکند. اشارهی من به مصدق است و کودتای ۲۸ مرداد.
مردم: مرغ عروسی و عزای صاحبان قدرت
مردم هم البته موجودیتی دارند که انطباق کامل و مطلق بر «ایران» و «حکومت» ندارند. مردم مفهومی است کشسان. به یکایک انسانهای روی کرهی زمین میشود گفت مردم. به تمام «مردم ایران» فارغ از موضعگیریشان نسبت به حکومت باز هم میتوان گفت «مردم». اما همیشه سیاستمداران از هر سویی مایلاند با قاطعیت «مردم» را با «تمام مردم» یا «اکثریت قاطع مردم» یکی قلمداد کنند و پشت آن پناه بگیرند و خود را همسو با آن معرفی کنند. این یعنی فارغ از اینکه خودشان هم گاهی میدانند که آگاهانه دروغ میگویند، مردم هنوز عاملی مهم و اثرگذار است. مردم فاقد عاملیت نیستند.
وضعیت آرمانی: همگرایی واقعی حکومت، کشور و مردم
بهترین وضعیت هر کشوری این است که آن کشور، حکومت و مردماش (شهرونداناش) در عموم مسایل داخلی و خارجیاش متحد باشند به این معنا که این سه مفهوم با هم مقارنت پیدا کنند. حکومت به فکر کشور و مردم کشور باشد. مردم هم همزمان مصلحت کشور و حکومت را در یک راستا ببینند. روزگار فعلی ما از معدود موقعیتهایی است که بین این سه موجودیت شکافی عمیق حاصل شده است. عوامل متعددی هم در آن مؤثرند ولی مهمترین عامل آن فقدان مشروعیتی است که نتیجهی مستقیم سوء زمامداری حاکمان داخلی است.
حکومت به خودش نگیرد؛ در برابر مردم تعظیم کند
در مواقع بحران و خطر، عموماً این مردم و غریزهی مردم است که به میدان میآید. یا با حضور پررنگ و حماسی یا با حضور بیرمق، باز هم این خود مردماند که دغدغهی نهایی را باید داشته باشند. هر حکومتی که بتواند مردم و کشور را بر مصلحت قدرت جناحی خودش اولویت دهد، البته نام نیک برای خود به جا میگذارد. ولی تشخیص اینکه آیا کاری که الآن حکومت میکند به مصلحت کشور است یا خودخواهانه و در جهت تثبیت قدرت خودش، آسان نیست. و گاهی اوقات ممکن است حکومتی در عین کمک به مصلحت کشور، پایهی قدرتی غیرپاسخگو را هم تثبیت کند.
این نکات عمومی را در حاشیهی بحثهای فعلی نوشتم که بدانیم فضای گفتوگو آنقدرها که فکر میکنید شفاف و روشن نیست. باید درنگ کرد. شعار «این مباد آن باد» گرهی از کار باز نمیکند.
نوشتههای مرتبط:
- بازی اسراییلی با روان ایرانی خوب است حالا به عقب برگردیم و ستون فقرات تبلیغات...
- چنگ بر صورت مادر گام اول این کابوس خونآلود به پایان رسید. آتش بس...
- این جنگ با همهی ماست لابد این روزها از بسیاری جاها شنیدهاید یا دیدهاید که...
- در تلویزیون اینترنشنال کار ایران تمام است! رسانه های غربی چه میگویند؟ توضیح: از این پس یادداشتهای تحلیلی درخور اعتنایی را که...
- پایان مرحله اول جنگ سرعت تحولات ایران سرسامآور است. شب و روز کارم مشاهدهی...