حقیقت کسی را خوار نمیکند. کسی هم با دروغ بافتن و افترا بستن به دیگران امتیاز و شرافت پیدا نمیکند. با نسبت دروغ دادن به مردم و برای آنها پروندهسازی کردن و بهتان زدن به آنها هم نمیتوان اصالت و درستی انسانها را خدشهدار کرد. موقتاً شاید بشود افکار مردم را بازی داد ولی در نهایت حقیقت از لابلای لغزشهای کذابان بیرون میزند.
اگر به یاد داشته باشید مدتی پیش وقتی که سخنرانیهای نماز جمعهی مولوی عبدالحمید در زاهدان هر هفته موجی به پا میکرد، فایلی از یکی از فرماندهان سپاه درز کرد که در آن گفته بودند به نقل از آقای خامنهای که باید مولوی عبدالحمید را بیآبرو کرد. به صحت و سقم این مورد مشخص کاری ندارم. دربارهی رواج بهتان در جمهوری ولایی آقای خامنهای مطلب بسیار نوشته شده چه به قلم روزنامهنگاران (مثل فیلم حسین باستانی) چه از سوی فقها و علما (مثل نقد محسن کدیور). سؤال این است که چرا کسی باید متوسل به بهتان شود؟ از راست گفتن چه ضرری دیدهاند که متوسل به دروغگویی شدهاند؟ و پاسخ همین پرسش کلید بسیاری از مسئلههای ماست.
چرا باید دروغپراکنی کرد؟ چرا باید به کسی افترا زد؟ چرا باید عامدانه وجههی کسی را خراب کرد؟ بله میشود به سادگی گفت که اینها نشان خبث طینت و نیات پلید آدمهاست که سخنی پربیراه هم نیست. ولی یک جنبهی ظریفتری در این شیوه وجود دارد که از نگاه ما دور میافتد: آدمها دروغ میگویند چون به حقیقت ایمان ندارند. چون فکر میکنند اگر حقیقت را بگویند یا سراغ حقیقت بروند، حقیقت معمولاً به کرسی نخواهد نشست. در نتیجه فکر میکنند که اگر مسجل بودن یک خطای کسی را بشود نشان داد، خوب چرا ده خطای دیگر را به او نسبت ندهیم؟ چرا او را تخریب نکنیم و یکسره آلودهاش نکنیم؟ بالاخره با تخریب شدن چهرهی رقیب، جا برای ما – ظاهراً – بازتر میشود. و این اساس رقابت رسانهای و تبلیغاتی است: دیگری را خراب کن تا میدان برای خودت باز شود.
این همان شیوهی مشترک جمهوری اسلامی و سایبربولیهای آنلاین آن و سایبربولیهای آنلاین طرف مقابل آن است. نکته حضور سایبری به تنهایی نیست. نکته شیوهی کار است. روشهاست که مهماند. در هر دو طرف دعوا، اخلاق بیمعناست چون حقیقت ارج و قربی ندارد. حقیقت از نظر جمهوری اسلامی و دشمنان سرسخت و افراطیاش همیشه بازنده است. در نتیجه کارشان فقط با دروغ و پروندهسازی پیش میرود.
فراموش نکنیم که عزت و کرامت زن – و انسان – در ایران آیندهی ما، آزادی ما و زندگی ما از مسیر حقیقت و درستی میگذرد. با دروغ و بهتان نه زن روی آزادی و خوشی را خواهد دید نه هیچ انسانی زندگی و شادیاش را تجربه خواهد کرد. با دروغ نمیتوان به آزادی رسید. چه به دوست دروغ ببندی چه به دشمن.
پ. ن. این نکته بدیهی را هم باید افزود و روشن کرد که گاهی ممکن است کسی استدلال کند که همینها که خودت نوشتی تخریب فلانی و فلانی است. این مغالطه است. واکنش نشان دادن به افترای افترازننده و تخریب تخریبگر را اگر از همان جنس بشماریم گرفتار دور میشویم و آن چرخهی باطل هیچ وقت متوقف نمیشود. تفاوت بین دروغ به کسی بستن و واکنش نشان دادن به آن دروغ زمین تا آسمان است. کسی که به او دروغ بسته شده باید سکوت کند تا متهم به تخریب دروغزن نشود؟
نوشتههای مرتبط:
- مفردات آزادی – ۱۵ پیدا کردن گرهگاههای پیوستگی و همافزایی مهم است. از آن...
- مفردات آزادی – ۱۱ مقایسهی اتفاقات سال ۸۸ و اتفاقات سه چهار سال اخیر...
- مفردات آزادی – ۹ بگذارید از حسین رونقی شروع کنم دوباره و به همان...
- مفردات آزادی – ۴ مقاومت تازهای که صد روز است در برابر خودکامگی جمهوری...
- مفردات آزادی – ۳ در تقسیمبندیهای انقلابی، کم پیش نمیآید که بلافاصله آدمها را...