بگذارید از یک مثال انگلیسی (!) دیگر شروع کنم. آقای رییس جمهور در مناظره با میرحسین موسوی ادعا کرد که تونی بلر به ما نامه نوشته و «عذرخواهی» کرده است و ما هم ملوانها را آزاد کردهایم. تا اینجا سخنِ آقای احمدینژاد ادعاست و باید بررسی شود. اتفاق حیرتآور این است که خبرگزاری فارس بلافاصله اقدام به چاپ نامهی مذکور میکند. نامه را که میبینی کاشف به عمل میآید که اولاً آن نامه، نه از سوی آقای بلر است و نه در آن یک کلمه عذرخواهی هست. درست بر عکس، نامه در عین ادب و رعایت عرف دیپلماتیک، بسیار محکم و قاطع است و در آن خواستار آزادی «فوری» ملوانهاشان شدهاند. چطور ممکن است خودشان آن نامه را بخوانند و تعبیر عذرخواهی از آن بکنند؟ در سطح سیاستگزاری کشور چنین خبطی در برداشت از یک نامهی صریح دیپلماتیک، نه تنها بعید که محال است. نتیجهی سادهاش این است که انتشار این نامه (تصویر اصل و ترجمهاش) برای قانع کردن آقای موسوی یا امثال ما نیست. آقای احمدینژاد میداند که ما از دروغگویی او آگاهایم. او تمام تواناش را گذاشته است برای فریب کسانی که اهل دقتورزی و پرسشگری نیستند. آنها نه انگلیسی میدانند و نه مراجعه به اصل نامه میکنند. کسانی که قرار است فریب بخورند، تیتر نامه را میخوانند و میگویند خوب سند همین بود دیگر. این یعنی فرار به جلو که نامهای که مضموناش حاکی از اقتدار و عزت طرفِ انگلیسی است را تعبیر به عذرخواهی و ذلت بکنیم (این سوء تعبیرها و نعل وارونه زدنها، شیوه و برنامهی آقای احمدینژاد بوده است). و البته از آن سو، اسم هر ذلت و آبروریزیای را عزت میگذارند.
و اما سیاست بریتانیا و بحران مشروعیت گوردون براون. تفاوت بزرگ گوردون براون با احمدینژاد در این است که به محض اینکه کمترین زمزمهای از کجروی، ناپاکی یا حتی توضیحناپذیری رفتار عضو حزباش آشکار شود (آن هم به دست رسانهها)، اسماش را هجمهی رسانهای نمیگذارد که مظلومنمایی کند (و پوشهای قطور را به مناظره با رقیباش ببرد و بگوید مرا تخریب کردهاند). گوردون براون به تمام معایبی که دارد یک ویژگی دارد (که البته حاصل فضای سالم سیاسی انگلیس است در قیاس با فضای بیمار و دروغآلودهی وطن ما): سر خم کردن در برابر نگاه مردم! استعفای پی در پی وزیران و عزل مقاماتی که خطا کردهاند، معنایاش از دست رفتن اعتبار اخلاقی دولت است. اما اینها، اعتبارشان را با اقدام جدی ترمیم میکنند. برایاش مهم نیست رقم حتی در حد ده پوند باشد. سیاستمدار اینجا، بر خلاف آقای احمدینژاد و اعوان و انصارش، موقع پاسخگویی نمیگوید خوب من ده پوند حیف و میل کردهام، طرف شما که هزار پوند برداشته است (مثال احمدینژادی: شما میگویید کردان کارش بد بود؟ خاتمی هم همین است که!). اینجا طرف در پی توجیه و ماستمالی کردن خطا بر نمیآید؛ بلکه در رسانهی ملی (نه رسانهی میلی) با خاکساری و گردنِ کج ظاهر میشود و میگوید من عمیقاً متأسفام و عذر میخواهم که از اعتماد ملت سوء استفاده کردهام. نمیگوید حالا ده پوند که رقمی نیست؛ بر میگردانم و باز هم با هم دوستایم!
آقای احمدینژاد با این شیوه، صریحاً القای ناکارآمدی دستگاه قضایی را میکند. این یعنی حتی قاضیای چون سعید مرتضوی (که هیچ روزنامهنگار آزادهای از ملاقاتِ او (!) در امان نمانده است)، توانِ به زانو در آوردنِ این «به اصطلاح» سرطان فساد را ندارد که دولت خودش دست به کار شده است (آن هم در مناظرهی ریاست جمهوری). از یاد نبریم که در انگلیس، این دولت یا حزب مخالفاش نبود که رسواییهای مالی نمایندگان را افشا کرد. رسوایی را روزنامهنگاران افشا کردند و هیچ روزنامهای هم تعطیل نشد. این است تفاوت ایران و انگلیس! این است تفاوت نظارت ملت و نظارتِ دولت!
عزت و آبرو، تبدیل به مشترکی لفظی شده است و گویی دیگر نمیشود فهمید چه چیزی راست است و چه چیزی دروغ. ملت ما دیر یا زود باید بفهمد که آقای احمدینژاد تنها یک حلقهی کوچک از این زنجیر بیاخلاقی و شبهه است. میرحسین موسوی از این روشنتر نمیتوانست به ملت نشان بدهد که سیاستمداران به چه ورطهای فروغلتیدهاند. به زیر کشیدن احمدینژاد از مسندی که باید نماد عزت و آبروی ملت ایران باشد، اولین قدم است برای زدودن دروغ و ریا از کشور. این سخن بیاندازه تکرار شده است و انگار شعاری است برای مقابله با احمدینژاد. اما این شعار، کم شعاری نیست. این مضمون، چون زیاد تکرار میشود اهمیت کمی ندارد. باید مراقب بود که این شعار مبتذل نشود. چطور؟ با پرهیز از شیوهی سیئهی خودِ احمدینژاد. با دوری کردن از دروغگویی، ریاکاری، افترا زدن.
دعوی کنند چه؟ که براهیم زادهایم!
چون نیک بنگری، هم شاگردِ آزرند!
عجیب است، نه؟ که یک تار موی این خمر و خنزیرخورانِ نامسلمان، به صد دولتِ مؤمن و ولایتپذیر شرف دارد. یعنی کجای کار میلنگد؟
نوشتههای مرتبط:
- برای سمیه و محمدرضا – دو دوستِ در بند چهار روز است از سمیه هیچ خبری نیست و امروز...
- آه باران! ای امیدِ جانِ بیداران! ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید این گیسو پریشان کرده...
- الم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل رییسِ کذابِ (*) دولتِ دروغ، در آستانهی انتخابات دو پروژهی...
- خارِ خشونت است که در خاکِ ما دمید… در کشوری مثل کشور ما، اندیشیدن به انتخابات و اندیشهی...
- موسوی مترِ مناظره را عوض کرد چرا مناظرهی موسوی با احمدینژاد، اتفاق مهمی در سیاستِ ما...