ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۴

تعبیری درباره‌ی قرآن هست که مضمونی اخلاقی دارد و در واقع گوهر تقواست. و آن «فرقان» است. این‌که آدمی بتواند فرقان داشته باشد که میان خیر و شر فرق بگذارد و از مشابهت خیر و شر بتواند به مباینت بلیغ خیر و نور برسد، کار عجیبی نیست. بله ممارست و سلوک هم لازم دارد ولی کافی است آدم به ندای دل‌اش گوش بدهد. این‌ها نیاز به ایمان دینی ندارد. کافی است انسان باشید. انسان بودن کفایت می‌کند.

 این را به خوبی به خاطر دارم در چند ماه بعد از جنبش مهسا که به وضوح به حاشیه رفتن جنبش مهسا یا در واقع به گروگان گرفته شدن یکی از مترقی‌ترین جنبش‌های مدنی معاصر زنانه‌ی ایران را می‌دیدم. زمانی که امثال مسیح علی‌نژاد و حسین رونقی و بعداً رضا پهلوی خواستند با سوار شدن بر موج خشم و استیصال مردم کلاهی از نمد جان‌به‌لب‌رسیدگی مردم ما برای خودشان بدوزند (و بعداً با نام و خون شهدای ما تجارت و کاسبی کنند)، بلافاصله هشدار دادم که با سیاهی نمی‌شود به جنگ سیاهی رفت. نمی‌شود دم از حقوق زنان زد ولی با روش و زبانی تا مغز استخوان زن‌ستیزانه این کار را کرد. همان روزها کسانی از دوست و بیگانه، از خویش و هم‌کیش و هم‌وند، معترض بودند که تو در صفوف به هم‌پیوسته‌ی معترضان آزادی‌خواه رخنه می‌اندازی و نباید شبهه‌ای در صداقت این‌ها ایجاد کنی. و البته روزهای بعد نشان داد که این طایفه از همان ابتدا هم صداقتی نداشت و قلابی بودن ارادت و صداقت‌شان نسبت به ایران و نسبت به زنان ایرانی به سرعت بیرون زد. بلیغ‌ترین شاهدش فروپاشی ائتلاف جورج‌تاونیه بود که هنوز که هنوز است داغ رسوایی‌اش بر پیشانی یکایک‌شان می‌درخشد.

 در این میانه کوشیدند البته برای پوشاندن ضعف استدلال‌شان،‌ رو به بهتان بیاورند و کمپین دامنه‌داری به راه بیندازند که بگویند هر که منتقد ماست، طرفدار حکومت است یا مزدور خامنه‌ای است. گفتند و نوشتند که این‌ها حقوق‌بگیرند و پول می‌گیرند که این حرف‌ها را بزنند. و البته درست به شیوه‌ی حسین شریعتمداری کیهان اساس و بنیان کارشان هیچ نبود جز بهتان و پرونده‌سازی و برای هیچ کدام از ادعاهای‌شان هیچ وقت نتوانستند سند و شاهدی بیاورند. هر چه بود حرف بود و پچپچه و سم‌‌پاشی و تخریب شخصیت (یعنی دقیقاً توسل به همان شیوه‌ی درندگان جمهوری اسلامی).

 همین شیوه را موقع درو شدن مردم غزه در پیش گرفتند. هر کس را که صدایی در دفاع از انسان بلند کرد، متهم به همسویی با جمهوری اسلامی کردند. باز هم همان شیوه‌ی آشنای جمهوری اسلامی: هر که با ما نیست در صف دشمن ماست. و به فضای دوقطبی دامن زدند.

 این روزها پرده‌ها بیشتر فرو می‌افتند: حالا همان کسانی که در برابر نقد موضع‌شان بی‌استثنا با حربه‌ی دشنام جنسی و حواله کردن آلت ذکوریت به فروج خواهران و مادران و زنان ما کارشان را پیش می‌بردند و حتی یک بار به زبان یا عمل در محکومیت این شناعت اقدامی نکردند، حالا بی‌پرده زیر پرچم اسراییل همان کار را تکرار می‌کنند.

 تا دیروز دشنام جنسی دادن برای لجن‌مال کردن مخالف مباح بود و تعلل در آن کار رخنه انداختن در صفوف به هم‌پیوسته‌ی مبارزان با استبداد. امروز بلند کردن پرچم اسراییل و هورا کشیدن برای تجاوز نظامی و غیرقانونی حکومتی که هم‌چنان مهر جنایت‌اش بر پهنه‌ی زمین – در غزه و جاهای دیگر – می‌درخشد، پناه‌گاه آزادی‌خواهی‌شان شده است.

 سوار شدن بر موج نفرت و انزجار به حق مردم از جمهوری اسلامی، آن‌ها را در پیش بردن راهبرد کوشش برای ستیز با تاریکی با حربه‌ی تاریکی و تباهی، جسورتر کرده است. و این مغاکی است که انتها ندارد. طرفه آن است که امروز اگر کسی با وجدان بشری‌اش هم‌زمان از خامنه‌ای و اسراییل و آمریکا انتقاد کند، چنین القاء می‌کنند که این نمایش مزورانه‌ای است برای تطهیر خامنه‌ای. واحیرتا از این میزان ورشکستگی عقلی و اخلاقی. درنده‌ترین و سیاه‌روترین حکومت سیاسی تاریخ معاصر بشریت، نوید آزادی و رهایی می‌دهد و در هر یک قدمی که برمی‌دارد صف درازی از کشتگان بی‌گناه هم بر جا می‌گذارد. پیام ساده است: «بعد از مرگ آزادی! چه با ما باشی چه بر ما!»

ارمغان مرگ واقعی را بی‌پرده در لباس نوید زندگی و آزادی وهم‌آلود و سراب‌گونه به حلقوم مردم ایران فرو می‌کنید و شرم‌تان نیست از این همه تناقض.

قلب پهلو می‌زند با زر به شب
انتظار روز می‌دارد ذهب

با زبان حال زر گوید که باش
ای مزور تا برآید روز فاش
مرتبط:
ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۱

ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۲

ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۳

ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۴

ایرانی هستیم و ایرانی می‌مانیم – ۵

بایگانی