مفردات آزادی – ۷

این‌که حامد اسماعیلیون می‌گوید این دو سرعت نیست بلکه ماراتن است، سخن بسیار درستی است. مردم برای بازپس گرفتن حقوق‌شان و اعاده‌ی حیثیت از انسان بودن خودشان در برابر نظام آدمی‌خوار جمهوری اسلامی، صبر لازم دارند. نه تنها صد روز گذشته که دو دهه‌ی گذشته این را نشان می‌دهد.

به خیال من – شاید هم اشتباه می‌کرده باشم – این دور از اعتراض‌ها کار خودش را کرده است. کارش – درست مانند سال ۸۸ – به گمان من براندازی نبود. کارش این بود که بار دیگر با صدایی قوی‌تر به جمهوری اسلامی ناشنوا بفهماند که باید بنشیند سر جای‌اش. و البته به خیالم، باز هم درس نگرفته.

این قسمت از تحلیل در زمره بدیهیات است که فاصله‌ی میان اعتراض‌ها در این یکی دو دهه روز به روز کم‌تر شده است. یکی از دلایل‌اش – و فقط یکی از دلایل‌اش – مشکلات اقتصادی است که این نظام از حل آن‌ها عاجز است (به خاطر نگاه ایدئولوژیک‌اش). بخش دیگرش به خاطر پشت کردن به مردم است.

جنبش زن، زندگی،‌ آزادی تا این‌جا کار خودش را کرده است. تمام نشده است. به ضرباهنگ عادی زندگی ایرانیان رسوخ کرده است. این جنبش تولد دوباره‌ی جنبش سبز در ابعادی عظیم‌تر بود. بین جنبش سبز و جنبش مهسا، اعتراض‌های مختلف شکاف را پر می‌کردند.

حالا چه می‌شود؟ به نظرم مرحله‌ی تازه‌ای از اعتراض‌ها به شکلی دیگر در جای دیگری رقم خواهد خورد. چرا؟ چون این نظام با این ساختار رهبری و با این ضعف عقلانیت، از خطاهای‌اش درس نگرفته است. به زبان خوش سر جای خودش نمی‌نشیند. کی اتفاق می‌افتد؟ خیلی زودتر از چیزی که شاید تصور می‌کنیم.

درست است بگوییم «اعتراض‌ها فروکش کرده است». هم آری، هم نه. درست است چون تکانه‌ی اصلی جریان حالا وارد ضرباهنگ عادی زندگی شده است. درست نیست چون علل اصلی اعتراض‌ها هنوز به قوت خود باقی است و نظام هنوز نتوانسته است رابطه‌اش را با ملت ایران ترمیم کند (یا نمی‌خواهد).

راه برون‌رفت درست از این ماجراها چیزی نیست جز بازگشت به سوی مردم. چه جمهوری اسلامی باشد چه نیروهای مخالف و معترض از هر جنس و نوعی در داخل یا خارج. به جای مردم، و برای مردم تصمیم نگیرید. سعی کنید با دقت گوش کنید تا بفهمید مردم – عموم مردم – چه می‌خواهند.

بایگانی