«در» به «در»ی!

در آن غزل سعدی که آواز سه‌گاه‌اش را شجریان در ناز لیلی می‌خواند، بیتی هست که سال‌های درازی مرا مشغول کرده بود و امروز به مدد سایه معنای‌اش را دریافتم و در کنارش معنای بیت‌های دیگری را نیز. بیت این است:
به خاک‌پای تو سوگند و جانِ زنده‌دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم

همیشه تصورم از مصرع دوم این بود که می‌گوید آرزوی من این است که در پای تو بمیرم (و این «در» را در تعبیر «در پای» می‌خواندم). اما این در، در تعبیر «در مردن» معنا دارد. «در مردن» یعنی در آب غرق شدن. در مصرع اول هم اشاره به خاک آمده و معنای در آب غرق شدن هم در تعبیر «در مردن» مستتر است.

کلمه‌ی «در» در کنار افعال دیگری هم که می‌آید این معنای عمیق شدن و غوطه‌خوردن و غور کردن را به آن‌ها می‌افزاید. از جمله در این بیت حافظ:
آن شُد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
محتسب نیز در این عیش نهانی دانست

فعل در این بیت «در دانستن» است که «این عیش نهانی» میان «در» و «دانستن» فاصله انداخته است. در دانستن، یعنی به عمق نکته‌ای پی بردن.
و یا این بیت سعدی را می‌توان به عنوان شاهد آورد:
درویش تو در مصلحت خویش ندانی
خوشباش اگرت نیست که بی مصلحتی نیست

که باز هم تعبیر «در دانستن» در آن آمده است. لذا معنای بیت بالا اول این می‌شود که به خاک‌پای تو سوگند و جان زنده‌دلا که آرزوی من این است که در پای تو غرق شوم. هر چند معنا با آن چیزی که از ابتدا می‌فهمیم فرق چندانی نمی‌کند، اما این پیچش لفظ برای ما حل می‌شود. در زبان امروزی، تعابیر از جنس «در دانستن» و «در مردن» به ندرت به کار می‌رود و از زبان محاوره غایب است. در نتیجه، گاهی ابیاتی از این جنس به گوش‌مان عجیب می‌آید.

بایگانی