برای اینکه کمی به فضای طبیعی دریای مواج اندیشه بازگردم، از همین دایرهی واژگانی استفاده میکنم تا چند کلمه دربارهی خبر تازهای بگویم که دیلیتلگراف بیرون داده است و پیشتر در سخنان عبدالله شهبازی و مهدی خزعلی دربارهی محمود احمدینژاد دیده شده بود. مضمون این مدعیات این است: احمدینژاد خود پیشینهی یهودی دارد و اجدادش در همین دو سه نسل گذشته دینشان را به اسلام گرداندهاند. و البته آماج این سخنان شخص محمود احمدینژاد است.
بگذارید روشن کنم که من نه زبان و نه سیاستهای محمود احمدینژاد را خوش نمیدارم. به صریحترین و روشنترین وجهی او را فردی مزور، ناآگاه و دروغپرداز میدانم که در بهترین حالت، دچار ناخوشیهای مزمن روانی است. تخلفهای عدیدهی او از قوانین صریح جمهوری اسلامی چه پیش و چه پس از انتخابات قصهای نیست که بر کسی پوشیده باشد. او حمله به فساد، انتقاد از مافیای ثروت و قدرت، مبارزه با استکبار و قلدری آمریکا و اسراییل را همیشه بهانه کرده است برای سرپوش نهادن بر ناکامیها و بیکفایتیهای آشکار مدیریتی و سیاسی خودش. و این نیز قصهای نیست که بر کسی پوشیده باشد. اما تمام این عیوبی که از سر تا پای کارنامهی محمود احمدینژاد میبارد، دلیل نمیشود هنگام انتقاد از او به ضد-اخلاقیترین و ناجوانمردانهترین شیوهها متوسل شویم. مبنای انتقاد من از این شیوهی شنیع حمله به محمود احمدینژاد، اخلاق است و تقوا. دقیقاً بر همین مبنا بود که از سخنان قالیباف در حمله به مشایی (و یکی از وزرای دولت احمدینژاد) پیشتر انتقاد کرده بودم.
مهم نیست که احمدینژاد امروز به چه شیوهای به قدرت رسیده است. مهم نیست احمدینژاد فاقد دانش سیاسی و دیپلماتیک است. مهم نیست احمدینژاد دولتمردی است ناکارآمد. هیچ کدام از اینها دلیل نمیشود که ما در انتقاد از او شیوهی اخلاق و عدالت را ترک کنیم. عدالت کاری به عقیده و ایمان و پیشینهی کسی ندارد. کار ما تجسس در احوال درونی و باطنی مردم نیست. حتی اگر محمود احمدینژاد یهودی باشد یا مسیحی یا هر آیین دیگری داشته باشد، این کشور قانون دارد (یعنی فرض میکنیم دارد؛ و در حالت آرمانی باید به همین قانون متوسل شد). اگر او از قانون تخطی میکند، باید با استناد به همین قانون گریبان او را گرفت. اگر او مدعی مسلمانی است و کاری میکند که با اخلاق مسلمانی منافات دارد، باید به او گوشزد کرد که اینکه تو میکنی، مسلمانی نیست. اگر او مدعی تشیع است و سخن و عملاش مباینت صریح با تاریخ، میراث و اندیشهی شیعی دارد، باید گریباناش را گرفت و انحراف او را از آیین شیعی بر بام فلک جار زد. اگر او بیتقوایی میکند و اصول ابتدایی اخلاق انسانی را قربانی جنجالهای رسانهای و تبلیغاتی میکند، باید به او نهیب زد که اخلاق و ایمان بازیچهی قدرت و سیاستِ تو نیستند که هر وقت خواستی دین و ایمان را برای رسیدن به منافعات هزینه کنی. اما هیچ کدام ازاینها دلیل نمیشود به او افترا بزنیم یا در مواجهه با او از اخلاق و جوانمردی عبور کنیم.
ما اگر خود را اخلاقی میدانیم – که باید بدانیم – این نکته از هر چیزی مهمتر است که ما جویندهی حق و حقیقت باشیم نه اسیر و محبوس خشم و غضب خود. قصهی آب دهان انداختن دشمن به روی علی در مثنوی، قصهای است درسآموز که مضمون اخلاص به خوبی در آن متجلی است. این تازه اخلاق دین و ایمان است که اگر با کسی مخالفتی داری و مبنایاش حقیقت است، نباید بگذاری خودت بازیچه هوس و غضب شوی. حکم عدالت هم مضمونی مشابه دارد ولو در جهانی غیردینی.
خلاصه کنم که این نوع حملهها به احمدینژاد مبنایی شدیداً فاشیستی دارد. این نوع رفتارها دقیقاً همانهاست که موسوی در آن مناظرهی مشهور گفت. همان که همگی خواستار برچیده شدن آن هستیم: روحیهی پروندهسازی و پاپوش دوختن برای افراد. اگر محمود احمدینژاد خو کرده است به اتهام زدن و افترا بستن به افراد و پروندهسازی برای آنها، ما نباید برای کنار زدن او به همین شیوه متوسل شویم: خون به خون شستن محال آمد محال. نه در یهودی بودن کسی عیب هست و نه در مسیحی بودن کسی. نه شیعه بودن برای کسی مزیتی میآورد و نه سنی بودن برای مسلمانی شکست و خواری است. مضمون صریح کلام قرآن این است که کرامتِ بیشتر از آن کسی است که تقوای بیشتری میورزد. همین و بس. محمود احمدینژاد اگر یهودی باشد و ملتزم به قانون، عدالت و اخلاق، هزار بار شرف دارد بر مسلمان شیعهای که قانون را پیوسته زیر پا بگذارد، به عدالت و آزادی بیاعتنا باشد، اخلاق را به بازی بگیرد و در گفتار و کردارش بیتقوا باشد.
با این توضیحات من شیوهی کسانی چون مهدی خزعلی و عبدالله شهبازی را ناجوانمردانه و غیراخلاقی میدانم ولو حریفشان خود در بیاخلاقی نظیر و عدیل نداشته باشد. بیاخلاقی حریف و دروغگویی او هرگز توجیهی برای بیاخلاقی ما و توسل به دروغ و افترا نمیشود. این منطق «هر آنچه حریف کرد برای ما هم مجاز است» مغالطهای آشکار دارد که راه را برای عبور از اخلاق هموار میکند. در سیاست، بیاخلاقیهای زیادی رخ میدهد. اما معنایاش این نیست که اخلاق لزوماً با سیاست منافات دارد و در سیاست نباید دم از اخلاق زد. اتفاقاً سیاست همانجایی است که باید مردم را در آن دعوت به رعایت اخلاق و عدالت کرد. سیاستی که از اخلاق تهی شود، همینی خواهد شد که امروز یکی بعد از چهار سال دروغگویی مستمر، ادعای راستی و پاکی میکند:
آن یکی پرسید اشتر را که هی! / از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت: «از حمام گرم کوی تو» / گفت: «خود پیداست از زانوی تو»!
پ. ن. دقت کنید که من هیچ کاری به «واقعیت»های ماجرا ندارم. اساساً فرض را بر این بگذارید که او یهودیزاده باشد. بحث من بر سر داوری و ارزشگذاری در این مورد است. و گرنه اگر ثابت شود که آنچه دربارهی او میگویند فاقد اساس است، بحث طبعاً جنبهی دیگری پیدا میکند. بحث من صرفاً برجسته کردن یک موضوع اخلاقی است. بحثِ اخلاق نقد است. امیدوارم بحث من به قدر کافی روشن باشد: من از زنده کردن جدلیات قرون وسطایی و تفتیش عقاید و حمله به کیش و آیین انسانها انتقاد میکنم ولو آن انسان محمود احمدینژاد باشد با همهی آنچه از او میشناسیم و میدانیم. اخلاقی بودن یعنی اینکه هر کاری مجاز نیست ولو اینکه حریف آدمی غیر اخلاقی باشد و اتفاقاً اخلاقی بودن در برابر اخلاقگریزان اهمیت بیشتری پیدا میکند.
پ. ن. ۲. میبینم که آقای شهبازی با ارجاع به این یادداشت، نه تنها یادداشت صاحب این سطور را بد فهمیده است و هیچ تلاشی بری فهم مغز سخنِ بنده نکرده، بلکه تلاش برای دفع شبهه هم نمیکند و از آن هم عبور کرده و میخواهد «از آب گل آلود ماهی بگیرد». قضیه بسیار روشن است: آیا از نظر اخلاقی درست است که ایمان و عقیدهی کسی را مبنای قضاوت دربارهی او قرار داد؟ آیا تفتیش عقیده درست است؟ این یک پرسش اخلاقی ساده است. آقای شهبازی اگر بتواند پاسخ همین پرسش را با یک «بله» یا «خیر» ساده بدهد، مسألهی ما حل است. بنده جسارت نمیکنم و پا را از دایرهی ادب و اخلاق، همچون آقای شهبازی، بیرون نمینهم (بله، آقای شهبازی با بیتقوایی محض بنده را از «دوستان منشه امیر» میخواند؛ این آدم کی هست اصلاً؟). من هیچ برچسبی هم به ایشان نمیزنم. ایشان فقط پاسخ همین پرسش را بدهند، من با ایشان هیچ اختلافنظری نخواهم داشت. اتفاقاً بحث من مطلقاً دخلی به یهودستیزی ندارد. بحث من بسیار عمومیتر و کلانتر از این حرفهاست. تمام معیار و رکن نقد من این است: ان اکرمکم عند الله اتقیکم. همین و بس.
مطلب مرتبطی یافت نشد.