خیال ایرج بسطامی آسودهام نمیگذارد. خاطرهها را که مرور میکنم میبینم با هر نفسِ او خاطره دارم. دیشب که با مشکاتیان سخن میگفتم، پریشانی و درد در صدایاش بود. شاید هیچ کس به قدر مشکاتیان ایرج را نمیشناخت. دقایقی پیش تصادفاً یکی از نوارهای ایرج را از کشوی میزم بیرون آوردم. تا جلد نوار را دیدم، چشمم به عکس ایرج افتاد و ناگهان دلم فرو ریخت. نمیدانستم این قدر دلبستگی به او داشتم. هنوز هر وقت به یاد میآورم که آن شبی که در خانهی پرویز دیدمش شبِ آخر بوده است، آه از نهادم بلند میشود. اکنون، ایرج مانده است تنهای تنها. این جملهای را که مشکاتیان دیشب گفت و در گزارش بیبیسی آمده است یک بار دیگر بخوانید: «مشکاتیان او را خواننده ای میداند که در عین فقر خود را حفظ کرد و به سرودخوانی تن نداد». حتماً سرودخوان بلند آوازه صدا و سیمای لاریجانی را خوب میشناسید! درنگ ایرج اما برای ما به قدرِ یک نفس بود و . . . یک نفس با ما نشستی، خانه بوی گل گرفت؛ ساقی و ساغر، می و میخانه بوی گل گرفت!
پ.ن. این را نمیخواستم بیفزایم به نوشتهام ولی تاب نیاوردم. در گزارش بیبیسی، آقای علینژاد مطلبی را نوشته است که تنها مایه شرم است. بخوانید این را: «آن نوارها که بسطامی بعد از «افشاری مرکب» بیرون داد نشان از افت صدایش داشت. اعتیاد از او جلو افتاده بود و کارش را در زایل کردن صدا بهتر از خود او در پرورش صدایش پیش می برد». درد آور است که در این هنگامهی فقدان بسطامی این کوتهنظریها چنین خود را بروز میدهد. نخست اینکه بسطامی اگر معتاد بوده است یا نه، که حکایت ترکِ اعتیاد یا اعتیادِ او موضوعی است شخصی که تنها به او مربوط است و بس، چنان در صدای او تأثیر نگذاشته است که علینژاد میگوید. در همین مجموعهای که من در طربستان افزودهام و اتفاقاً قطعات کار وطن من در آن نیست میتوانید توانایی صدای بسطامی را ببینید. آقای علینژاد با همین جمله ثابت کرده است که نه تنها موسیقی ایران، آواز و ایرج بسطامی را نمیشناسد بلکه بیپروا میخواهد نام بسطامی را هم لکهدار کند. آن هم آن ایرجی که دیگر امروز در میان ما نیست. فرض را بر این بگذارید که بسطامی معتاد بوده است. امثال آقای علینژاد آیا سخن مشابهی را دربارهی شاملو و نادرپور و بسیار کسان دیگر گفتند؟ این جفا در حق بسطامی نیست آیا؟ آن هم ایرجی که در عین فقر و تهیدستی عزت و آبروی خود را حفظ کرد و قناعت ورزید؟ باقر معین چگونه نشر این سخنان را روا میداند؟ آیا طرح اعتیاد ایرج آن قدر در کارنامهی او مهم بود که بشود حیثیت هنر و آبروی بسطامی در گذشته را با آن به بازی گرفت؟ ما ایرانیان عادت کردهایم که پهلوانان و بزرگان خود را مرده بخواهیم و وقتی هم که مردند به آنها لگد میزنیم. آقای علینژاد! دست مریزاد! شرف و جوانمردیِ ایرانیان را رو سپید کردید!
مطلب مرتبطی یافت نشد.