آنچه خوبان همه گفتند، تو یک‌جا گفتی

مایه خرمی و خرسندی عمیقِ قبله‌ی عالم است که ساکنِ صاحب‌جاهِ ارضِ ملکوت، کاتب کتابچه، تمامی آنچه را که در ضمیرِ منیر سلطان می‌گذشت، به شیواترین و فصیح‌ترین زبان بیان کرد و خاطرِ همایونی را از ملالِ خاطری گزنده آسوده نمود. در این عرصه که مقیمانِ بارگاه را هر یک نامی و سمتی است، تا بدین روز و با خواندن وجیزه‌ی «صلاح ممکلت وبلاگ» باید دریافته باشید که کاتب کتابچه را در این آستانه‌ی جنت‌مثال، منزلتی بس بلند است. اگر چه ضمیر پریشانِ قبله‌ی عالم از فرط دل‌رمیدگی هنوز نمی‌داند که او را چه باید بنامد، عجالتاً بدانید که کاتب کتابچه با این نوشته، چونان ستون فقراتِ فرهنگی و خزینه‌ی معرفتیِ ارضِ ملکوت چه گوی‌ها که از میدان توفیق نربود! ناگفته نماناد که مجاورت با ماهِ منیرِ فلکِ ملکوت نیز شاید در بروزِ این پدیده‌ی نادر بی‌تأثیر نبوده باشد. با این رو بدانید که عنوان رسمی و اعطایی بارگاهِ سلطان برای کاتبِ کتابچه، ظهیرالملک می‌باشد. اصلاح می‌کنیم: ایشان ظهیرالملکوت هستند. اینجا ملکوت است آخر، نه ملک! باری از عنایات همایونی که بگذریم، ما را از مصیبت مجادله و پراکنده‌گویی خلاص ساخت و به گمانم پاسخ تمام گله‌ها و شکوه‌های جمشید برزگر، صاحب نکته، و مهدی سیبستانی را نیز چنان داد که دیگر نباید کسی به این سادگی یارای به چالش کشیدن اشارات او را، که اکنون در حکمِ اوامرِ مطاع و لازم‌الاجرای همایونی است، داشته باشد. پس، ای ساکنان ارض مقدسه! بدانید و آگاه باشید که دو سرمشق بزرگ، چونان تکلیفی مقدس بر ذمه‌ی سالکانِ درگاه است: رعایت اخلاق و زبان. شرح و تفصیل این معنا را هم نزدِ کاتب کتابچه بخوانید. ذاتِ مبارک همایونی از تلاش‌های مجدانه‌ی ولیعهد بارگاه و دغدغه‌های به حقِ وی آگاه است و قطعاً بلندنظری‌های او نزد سلطان مشکور است. حال همگی دیدید در خاطرِ مقدس سلطان و مقربانِ درگاه چه می‌گذشت؟ دیدید؟ نگفتم که: «انک لن تستطیع معی صبراً»؟ تا دهان گشودیم ما را متهم به استبداد و سانسور کردید! مباد که دیگر خاطرِ سلطان را به این سخنانِ عجولانه بیازارید!

بایگانی