چی شنیدم؟

کسی گفت که من عاقلم یا عاقل شده‌ام؟ اشتباه فرمودید! نه عزیزِ من! به این سادگی‌ها نمی‌شود. اگر برگردم بدجوری برمی‌گردم. انتهای ارتداد می‌شود. نه خیر:
من این عالمِ عشقو به عالم نفروشم!
مگر مالِ دنیاست که به زحمت هم که شد از او بشود دل کند؟ برای دل کندن از او باید جان داد:
نتوان عاشقِ فرزانه به افسانه فریفت
من به هیچ آیه و افسون دل از او برنکنم
خودتان را بیهوده خسته نکنید. هر کسی بهایی دارد. هر کسی را به قیمتی می‌توان خرید یا فروخت. بعضی‌ها بها ندارند. نمی‌فروشم! زور که نیست! آن وقت مرا اندرز می‌دهند که می‌شود، شما هم اشتباه می‌کنید: شما هم آدم‌اید! نه خیر:
به جفا نمودنِ تو ز وفات بر نگردم / به وفا نمودنِ خود ز جفات باز دارم!
من تازه جان گرفته‌ام. تازه پوست کلفت شده‌ام. فکر کرده‌اید بیهوده است. این جان فقط یک جا باید فدا شود. تنها برای یک نفر. برای من مهمل به هم نبافید. این ماجرا خیلی فرق دارد با مازوخیسم و خودآزاری. این یک چیزِ دیگر است: چیزِ دگرم آمد!
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آنِ منی! کجا روی؟ بی تو به سر نمی‌شود!
تازه فرض را بر این می‌گذارم که اصلاً اشتباه است: این خطا از صد صواب اولی‌تر است. تو را به خدا یک لحظه به این همه غم، این همه مصیبت، این همه تیرگی و اهرمن‌خویی نگاه کنید. من اگر این شیوه را اختیار نکنم باید لاجرم توی همان گروه باشم. هیچ راهِ دیگری ندارد. امتحان کرده‌ام. آزمونش را تجربیده‌ام ولی ماجرایش را اینجا نمی‌گویم.

بایگانی