ای تکیهگاه و پناه
زیباترین لحظههای
پر عصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من!
ای شط شیرین پر شوکت من!
ای با تو من گشته بسیار
در کوچههای بزرگ نجابت
در کوچههای فروبستهی استجابت
در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود،
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت،
در کوچه باغ گل سرخ شرمم،
در کوچههای بزرگ نوازش،
در کوچههای چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن،
در کوچههای مهآلود بس گفتوگوها
بیهیچ از لذت خواب گفتن.
در کوچههای نجیب غزلها که چشم تو میخواند
گهگاه اگر از سخن باز میماند
افسون پاک منش پیش میراند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک!
ای شط زیبای پر شوکت من!
ای رفته تا دوردستان!
آنجا بگو تا کدامین ستارهست
روشنترین همنشین شب غربت تو؟
ای همنشین قدیم شب غربت من!
مطلب مرتبطی یافت نشد.