داشتم به بعضی اتفاقهای اخیر (!) فکر میکردم و پی واژهای میگشتم برای توصیف این وضعیت تلخ و طنزآمیز و غریب. حافظ بیتی دارد که مغز این معنا را در آن خلاصه کرده است:
پری نهفته رُخ و دیو در کرشمهی حُسن
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بلعجبیست
معنا خیلی روشن است. یعنی تمام معیارها و موازین متعارف عقلی و شناخته شده معکوس شدهاند. پری، که تاب مستوری ندارد، اکنون پردهنشین شده است و رُخ نهفته است. نازیبایانی که حظَی از حُسن و جمال ظاهری و باطنی ندارند، عرض اندام میکنند و حُسنفروشی! هیچ چیزی سر جای خودش نیست. اینجاست که «عقل» حیران میماند و انگشت به دهان که «این چه بلعجبیست»! و این «بلعجبی» طعنهای است سخت در خور. اینجا «بلعجبی» معنایاش چیزی است شبیه شعبدهبازی و چشمبندی (نه به آن معنایی که در شعر شهریار هست که «به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب»). کسی که شعبدهبازی میکند و چشمبندی، کارش فریب است و بازی دادن هوش و حواس مردم. تنها چیزی که میماند حیف است و حسرت. دریغ است و تأسف. در همان غزل بالا، حافظ بیت دیگری دارد در وصفِ این حال:
سبب مپرس که چرخ از چه سفلهپرور شود
که کامبخشیِ او را بهانه بیسببی است
پری نهفته رُخ و دیو در کرشمهی حُسن
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بلعجبیست
معنا خیلی روشن است. یعنی تمام معیارها و موازین متعارف عقلی و شناخته شده معکوس شدهاند. پری، که تاب مستوری ندارد، اکنون پردهنشین شده است و رُخ نهفته است. نازیبایانی که حظَی از حُسن و جمال ظاهری و باطنی ندارند، عرض اندام میکنند و حُسنفروشی! هیچ چیزی سر جای خودش نیست. اینجاست که «عقل» حیران میماند و انگشت به دهان که «این چه بلعجبیست»! و این «بلعجبی» طعنهای است سخت در خور. اینجا «بلعجبی» معنایاش چیزی است شبیه شعبدهبازی و چشمبندی (نه به آن معنایی که در شعر شهریار هست که «به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب»). کسی که شعبدهبازی میکند و چشمبندی، کارش فریب است و بازی دادن هوش و حواس مردم. تنها چیزی که میماند حیف است و حسرت. دریغ است و تأسف. در همان غزل بالا، حافظ بیت دیگری دارد در وصفِ این حال:
سبب مپرس که چرخ از چه سفلهپرور شود
که کامبخشیِ او را بهانه بیسببی است
و نکتهاش همین «سفلهپروری» روزگار است. سفلهگان زیاد شدهاند و گاهی رو به تکثیر و ازدیاد هم میروند. و آری، آب و هوای بعضی سرزمینها (!)، «سفلهپرور» است دیگر. چه میشود کرد؟ هیچ کس در میان علما نیست اینها را معنا کند برای آنکه «بلعجبی» میکند:
تلک النکراء وتلک الشیطنه وهی شبیهه بالعقل ولیست بعقل
مطلب مرتبطی یافت نشد.