من‌ام تمامِ افق را به رنج گردیده…

– تقدیم به حسین نوروزی و خل‌بازی‌های‌اش!

من‌ام تمام افق را به رنج گردیده‌،
من‌ام که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده‌
من‌ام که نانی اگر داشتم‌، از آجر بود
و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود
به هرچه آینه‌، تصویری از شکست من است‌
به سنگ‌سنگ بناها، نشان دست من است‌
اگر به لطف و اگر قهر، می‌شناسندم‌
تمام مردم این شهر، می‌شناسندم‌
من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم‌، اگر دهر ابن‌ملجم شد…

– محمد کاظم کاظمی

پ. ن. تقصیر خودت بود! کاری کردی بروم تمام فایل‌های گذشته‌ها را بگردم. به نبش قبر شبیه بود کاری که کردم! جان‌ام به لب‌ام آمد! از آخر هم از خیر منتشر کردن‌اش گذشتم.

بایگانی