رأی به تقلید پذیرفتهای، رأی به تقلید بود سرسری!
در وضعیت سیاسی فعلی، هم کروبی و هم میرحسین موسوی، به اعتقاد من سرمایههای مهمی برای کشور ما هستند. و البته دکتر سروش هم در عرصههای عقلی و معرفتشناختی (و در حوزهی شناختِ دین) سرمایهای است بیبدیل. هیچ کدام از این سرمایهها را به هیچ نوعی نباید از دست داد یا به آنها صدمه زد.
این مختصر را در واکنش به نوشتهی محمد قوچانی (پیغام سروش) مینویسم در روزنامهی اعتماد ملی. این را درک میکنم که برای روزنامهی اعتماد ملی که ارگان رسمی مهدی کروبی است، حمایت یکی از مهمترین چهرههای روشنفکری دینی، چه اندازه باعث ذوقزدگی میشود. این عبارات محمد قوچانی را بخوانید: «آیا – چنان که درباره برخی نویسندگان حامی شیخ معمول است – با لابیهای فشرده و مذاکرات گسترده و بیانیههای رادیکالیزه شیخ، سروش ترغیب شده که به او رای دهد؟ روشن است که چنین نیست بلکه اصلیترین حلقه یاران سروش در سفر اخیر او به ایران، دکتر را به عکس این گفتار و رفتار فرا خواندند و امروز با خواندن این دیدگاه سروش بعید نیست این مصاحبه را بایکوت کنند و بگویند همانگونه که مقلدان آیتالله بروجردی روز عاشورا خلاف همه سال از ایشان تقلید نمیکردند و آن یک روز کار خود را میکردند و به شیوه خویش عزاداری میکردند، مقلدان دکتر سروش هم روز انتخابات خلاف همه سال از استاد پیروی نمیکنند! این گمانهزمانی تقویت میشود که دریابیم نه یاران سروش رغبتی به لابی با شیخ داشتند و نه یاران شیخ فکر میکردند بتوانند نظر سروش را جلب کنند چنان که هم در سال ۸۴ و هم در سال ۸۸ از دیدگاه سروش ذوقزده شدند.»
اشکال من به یکی دو نکتهی ظریف در نوشتهی قوچانی است که نه برای خودِ او مناسب است (و نه برای مهدی کروبی) و نه بدون شک برای دکتر سروش. سخن گفتن از «مقلدان دکتر سروش» آن هم دکتر سروشی که تمام دستاوردش این بوده که به شاگرداناش بیاموزد که از تقلید پرهیز کنند و نگاه خردمندانه و بصیرانه به مسایل داشته باشند، چیزی جز اهانت به سروش و شاگردانی نیست که سالها پرورش داده است. این که بگوییم: «مقلدان دکتر سروش هم روز انتخابات خلاف همه سال از استاد پیروی نمیکنند» یعنی انتظار داشته باشیم شاگردان دکتر سروش (به قول قوچانی «مقلدان»اش) از استادشان پیروی کنند!
من در عین تمام احترام عمیقی که برای دکتر سروش قایل هستم، رأی سیاسی مستقلی دارم و شکی ندارم که استادی چون سروش به رأی مستقل حتی دشمناناش هم احترام میگذارد چه برسد به دوستاناش! دکتر سروش به ما آموخته است که وقتی رأی علی ابن ابیطالب را دربارهی زنان میخوانیم، باید توجه کنیم که او استدلال کرده است و وقتی پای استدلال به میان میآید، رابطهی شخص استدلال کننده و نظرش منسلخ میشود و ما فقط با استدلالی روبرو هستیم که میتوانیم در آن خدشه کنیم. دکتر سروش هم اینجا به سادگی استدلال کرده است. این نهایت جفا و بیانصافی به دکتر سروش است که بگوییم چون دکتر سروش حامی کروبی است، شاگرداناش هم باید به کروبی رأی بدهند.
محمد قوچانی مینویسد که: « پس راز این شیخ و سروش چیست؟ که نه از سر وامداری است، نه حکمرانی، نه رایزنی و نه حتی همزبانی… پاسخ را باید در این جمله سروش در مصاحبه اخیرش جست. آنجا که میگوید: به صراحت برای شما بگویم. اینکه کسی دوباره بیاید و در کسوت سیاست ادعای رسالت روشنفکری داشته باشد را نمیپسندم. باید کسی بیاید که مرد عمل باشد.». اما دقت نمیکند که سروش از «پسند» خودش سخن گفته است. و البته هم در پسند دکتر سروش میشود بحث کرد و هم در استدلالاش. بدون اینکه وارد استدلال دکتر سروش (و تقویت یا تضعیف آن) شوم، این را دوباره برجسته میکنم که نه برای قوچانی و حزب متبوعاش، و نه برای دکتر سروش و شاگرداناش مناسب است که تصویر جمعی مقلد و پیروان چشم و گوش بستهی فاقد قوهی استدلال متین ارایه دهند. افتخار و اعتبار دکتر سروش به این است که شاگردانی پرورش داده است که قوهی استدلالی مستقل دارند و آموختهاند که خردشان میتواند بر پای خود بایستد.
مرتبط: وقتی رقیب اصلی فراموش میشود!
پ. ن. این طرز تبلیغ محمد قوچانی برای مهدی کروبی، با این زبان و ادبیات، بیشتر ضد تبلیغ بود تا تبلیغ. بدتر از این نمیشد از کروبی دفاع کرد.
[انتخابات ۸۸] | کلیدواژهها:
سلام . فوق العاده بود. من نیز احترام فوق العاده ای برای دکتر سروش قائلم ولی یکی از علت های ارجحیت موسوی بر کروبی از نظر بنده همین جناب محمد قوچانی است.من ماه پیش در پیامی در سایت جناب عبدی نوشتم که موسوی و کروبی را به یک اندازه می پسندم و واقعا شک داشتم که کدام ارجح است اما با رفتن محمد قوچانی به اعتماد ملی به این نتیجه رسیدم که کروبی کار اشتباهی انجام داد چرا که حس می کنم قوچانی به قول شما سروش را در زمره ی مجتهدان قرار می دهد و واقعا فکر می کند طرفداران دکتر سروش مقلدان چشم و گوش بسته ی ایشانند. دکتر سروش ما را آموزانده که در مسایل معرفتی و سیاسی تقلید هیچ جایی ندارد. به هر حال با خواندن مصاحبه دکتر سروش به فکر فرو رفته بودم اما با خواندن مقاله محمد قوچانی به این نتیجه رسیدم که هنوز موسوی بر کروبی ترجیح دارد تا بعد چه شود خدا داند ؟
سلام حضرت داریوش
با شما سخت موافقم. من نیز هم چون شما این افتخار را دارم که خود را شاگرد دکتر سروش و پیرو فکر و اندیشه ایشان بدانم اما هر گز در این موارد و در هیچ مسئله ای از ایشان تقلید نمی نمایم و رأی و نظر خودم را دارم و این اتفاقا درس بزرگ خود استاد است.
اگر خاطرتان باشد آقای دکتر سروش در انتخابات قبل هم از کروبی حمایت کرد; نه به جهت مراتب فهم و کمال و توانایی های ایشان بلکه از آن روی که ایشان را «تراز نظام» یافت.
بعید می دانم محمد قوچانی انتظار “تقلید” داشته باشد و ذوق زده شده باشد. در واقع اگر انتظار تقلید داشت یا باید ذوق زده می شد احتمالا” با حمایت های مهاجرانی و عبدی و عماد باقی و یا نوشته های زیدآبادی و مومنی باید از فرط ذوق زدگی چند بار می مرد. تازه خودتان که در جریان هستید جوان هایی که الان در دانشگاه هستند احتمالا” عکس درست و حسابی هم از سروش ندیده اند چه برسد به مبانی فکری او(به خاطر شرایط زمانی).حرف سروش از جهت رای آوری اصلا” مهم نیست. از جانب اینکه یک روشنفکر بزرگ آن را گفته مهم است.
آن مقاله احتمالا” تبلیغ هم نبود که به ضد تبلیغ تبدیل شود. تبلیغ فکر می کنم عکس های یک روز در میان خاتمی و موسوی باشد. حال آکه در این مقاله به شدت از خاتمی انتقاد شده و چه قدر هم درست انتقاد شده: “رئیس جمهور فقط مخالف است و کاری نمی کند چرا که شان روشنفکر را بالاتر می داند.”
این همان چیزی نبود که مدتها می گفتیم؟ آیا همین دوستان ما نبودند که وقتی قدرت داشتند به جای عمل ژست روشنفکرانه داشتند و در نهایت انتقاد می کردند. آیا این بزرگترین عیب ما نبود؟
من با سروش هم عقیده ام که گفته دلیل همراهان موسوی را نمی فهمد. آیا همین همراهان امروز نبودند که از دهه ۶۰ می نالیدند؟
و در نهایت یک دلیل هست که البته قوچانی ضمنا” آن را گفته: ما در انتخابات مرد سال یا روشنفکر قرن شرکت نمی کنیم! که به ژست موسوی و همسرش یا به حرکات خاتمی در کنار موسوی (این دو دلبر!)
رای بدهیم. البته هنوز خیلی ها به دلبر ها رای میدهند.
خیلی خوب و جامع نوشتید …قلمتان پایدار
سلام
ببخشید نه کروبی نه موسوی فقط احمدی نژاد؟؟
با پ.نوشت موافقم. البته نظر دکتر سروش هم خود جای فکر دارد!! شاید مبتنی بر برهان خلف باشد. در کل که عرصه انتخابات این دوره در عین خاموشی و سکون، حال به همزن است.
دوستان به این مفهوم تراز نظام خیلی دقت بفرمائید دکتر مطالب بسیاری را سر بسته در همین واژه تراز نظام گفته است . برای رسیدن به دموکراسی از این وضعیتی که داریم تن دادن به ریاست افراد تراز نظام یک مرحله است که باید طی شود
مطلب وزین و متقنی بود. هم به بعض استدلالهای جناب دکتر سروش نقدی وارد هست که اگر شیوه استدلال ایشان را مبنی بر عدم اعتراض به پارهای اعوجاج رفتاری در گذشته دور وارد بدانیم، هم بر این سیاق خود ایشان و جناب آقای کروبی نیز باید پاسخگو باشند و اگر به گذشته نزدیک است که جناب موسوی در حد توان و موقعیت اشاراتی و اعتراضاتی داشتند. اما شیوه طرح موضوع از طرف جناب قوچانی کمی با ذوقزدگی همراه بود و لذا مبانی استدلالی آن را ضعیف کرد.
به نظر من مظلوم ترین متفکر در جامعه ما سروش است.اگر قوت اندیشه و بیان او نبود همان روزها او را منزوی کرده بودند. یکی از ترفند هایی که علیه او بکار گرفته شده همواره استفاده از عبارت کلیشه ای ” مریدان او” بوده است. البته بی تاثیر هم نبوده. می بینیم که بسیاری از شاگردان او از ترس این اتهام روشنفکر پسندانه کوشیدند او را تخریب کنند. اما براستی چه کسانی مقلد و مرید او هستند؟ خوب است نام آنها را فاش کنند. برخی در رویای خود می دوزند و می بافند. و دیگران هم مقلدانه می پذیرند. اکثر این اتهام زنندگان نه دقیقا می دانند مرید چیست و نه مراد. در ضمن هنوز تصویر اول انقلاب را دارند که عده ای دور سروش بودند. انگار نمی دانند سروش خودش با ترفندهایی آنها راپراکنده کرد تا بزرگ شوند و مبادا مقلد شوند