مگر ما جز تو چیزی میخواستیم یا میخواهیم؟ خودت میدانی که میان این بازارِ پرغوغا اگر با تو نباشم یکسره مغبونم. حافظ هم که گفته بود طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس، خودش چند بیت بالاتر گفته بود که «دولت صحبت آن مونس جان ما را بس» و به همان یک گلعذار از گلستانِ جهان اکتفا میکرد. مگر ما بیش از تو یا غیر از تو را خواستیم؟ حالا باید تاوانِ یگانهخواهی و وفا کردن را پس بدهیم؟ معلوم است که نه:
زین چمن سایهی آن سرو روان ما را بس
آری:
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد . . .
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند / کسی به حسن و ملاحت به یارِ ما نرسد
مطلب مرتبطی یافت نشد.