در و دیوار و دار

در و دیوار و دار و درخت
گفتن که چرا همش از خودم عکس و گرفتم و از در و دیوار نگرفتم. خوب از در و دیوار هم تا جایی که می‌شد عکس گرفتم. ولی من نه وقت داشتم نه موقعیت چندانی فراهم بود. من هم که آدم تنبلی هستم. البته از در و دیوار هم عکس گرفتم و بعضیاشونو می‌ذارم توی صفحه بعداً. همین الآن هم یه تعدادی رو سایته ولی آدرس ندادم بهشون. وقتی رسیدم کلن ناچار بودم برم پیش سایه که منتظرم بود و تمام روز رو پیش اون گذروندم. در نتیجه روشنی روز رو از دست دادم و گر نه عکسای خوبی از دُمِ کلن می‌تونستم بگیرم. ان‌شاءالله عمری باقی بود دفعات بعدی. در ضمن من نمی‌دونم چرا مردم عکسِ منو که می‌بینن جا می‌خورن و فکر می‌کنن من شونصد سالمه! یعنی اینقدر حرفام عجیب و غریبه؟ شاید آدمایی که دوستای من‌اند و کسایی که باهاشون نشست و برخاست می‌کنم خیلی سنشون از من بیشتر باشه. اینو قبول دارم. تحمل کردن جوونترا و بی‌خیالیاشون واسه من یه خورده سخته. ولی درست می‌شم از آخر. سخت نگیرین، ایدز که نگرفتم!!

بایگانی