و اما کلاغستون. امان از کلاغستون. فریاد از کلاغستون. بیداد از کلاغستون! مگر میشود دربارهی کلاغستون حرف زد؟ خوب حرف نمیزنیم. من هنوز نتوانستهام با سبک نیکان در کلاغستون کنار بیایم. نیک آهنگ را بیشتر و بهتر من به کاریکارتور میشناسم و نوشتن متن، نه پخش صدا. اما البته وقایع اتفاقیهاش خیلی خوب است. یک بار دیگر هم نوشتم که فرجامی رسماً کاری کرده است که بساط دفتر دیوانی ملکوت تخته شود. خوب مینویسد و اصطلاحات و تعبیرات قجری خوبی به کار میبرد.
رادیو سیتی هم که حرف ندارد. آدم حرفهای مسلطی آن را میگرداند که کار و زندگی و فکر و ذکرش سینماست. من هر وقت با پرویز جاهد حرف میزنم یک جای لندن یا دنیاست و دارد به فلان جشنواره میرود. واقعاً حوصله میخواهد. رادیو زمانه باید قدر جاهد را حسابی بداند. از دست دادناش غبن بزرگی برای زمانه خواهد بود (هر چند من اصولاً چیز زیادی از سینما نمیدانم). صدای جاهد هم به نظر من بسیار دلنشین است. من فکر میکنم صدای رادیویی خوبی دارد – همان یک باری که شنیدهام البته.
اندیشهی زمانه به دست با کفایت محمدرضا نیکفر است. من از نیکفر خیلی خوشام میآید (نه لزوماً از همهی اندیشههایاش). خوبی نیکفر این است که آدمی است بسیار خوشخلق و میانهرو. حساب شده مینویسد و تلاش میکند پا از حوزهی دانشاش فراتر نگذارد. یک فلسفهخواندهی تمام عیار است. من البته با بعضی از تزهایاش در زمانه مشکل پیدا میکنم اما هرگز نمیتوان گفت بد مینویسد یا ضعیف و پر اشکال. نیکفر دقیق مینویسد و روشن. حتی اگر بخواهی با او مخالفت کنی دقیقاً میدانی مخالف چه هستی. نیکفر خود را پشت هزار چیز پنهان نمیکند تا حرفاش را بزند. موضعاش کاملاً روشن است.
آخر کار میرسیم به نیلگون زمانه. خوب هر چه دربارهی اندیشهی زمانه و نیکفر گفتم، عکساش را دربارهی نیلگون و عبدی بخوانید! شوخی میکنم. اما چندان اغراق نیست. من شدیداً با برنامههای نیلگون مشکل دارم. طرح پرسشهای ضعیف و مشوش. انگیزههای سیاسی روشن اما در لفافههای متفاوت. استدلالهای ضعیف و پر مناقشه. مدعیات جنجالی و بدون مستند. مهمتر از همه نیلگون یک خصلت روشن دارد: مشرب تاریخیاش متأثر از اندیشهی مارکسیستی است یا حداقل نشان میدهد نویسنده تمام عمرش را صرف خواندن (یا حتی عمل به) اندیشههای چپ سیاسی کرده است. نیلگون برای رسیدن به مقصودش (یا بیان مقصودش) حاضر است از روی تاریخ جست بزند. حاضر است همیشه تاریخ را پارهپاره و گسسته به نفع مدعای خودش روایت کند. نیلگون از قلب تاریخ هم ابایی ندارد. بهترین دروغ آن است که سرشار باشد از قطعههای پراکندهی راست. دروغ زمانی تشخیصاش دشوار است که میان یک دنیا حرفِ راست بیان شود. به این کار میگویند شیطنت. این برنامه، مگر روزی اصلاح شود و نویسنده روشاش را تغییر دهد، تا به امروز خالی بزرگ بر گونهی رادیو زمانه است. بودناش البته خوب است. آدم با این جنس اندیشهها آشنا میشود. من هرگز مخالف بودناش نیستم. اما بدون هیچ شکی تریبون یک روشنفکر چپ است با سوابق مارکسیستی روشن (به قول سبیل طلا طرف شدیداً ساختارگراست). بهتر بود نیلگون در همان سایت خودش میماند تا تریبونی اینجوری در زمانه پیدا کند. من هرگز با متحوای نیلگون در آن سایت مشکل پیدا نمیکردم، اما اینجا نه. باید یک چیزهایی کنارش بیایید. یک تغییراتی بکند تا از این وضع بیرون بیاید. مطلقاً حذف نباید بشود. عبدی کلانتری با این شیوهی اندیشه باید حضور داشته باشد، اما نه حضوری یکتاز و بلامنازع. به هر حال جایی باید فرق دوغ و دوشاب روشن شود.
این هم یادداشت دوم. اشکالات فنی سایت را هم یادم نرفته است. عمداً دیر مینویسم شاید تا آن موقع درستاش کردند. خیلی راهحلاش ساده و سرراست است. دیگر چیزی نمیگویم که به کسی برنخورد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.