زمانی قاعدهی شیعیانی که کارشان بزرگداشت شهادت ابا عبدالله بود، سخن گفتن از پیروزی خون بر شمشیر بود. امروز هم قاعده همان است. تنها عاملی که این روزها خواب پریشانِ زورمداران و دروغبافان را پریشانتر کرده است این است که حریفِ سلطانِ دروغپردازان – یعنی رییس دولتِ نامحمودِ ریا – کسی بود که نمیتوانستند و نمیتوانند به او برچسب خروج از حاکمیت یا عبور از قانون بزنند (ولو معاویه صفت، صد پیراهن عثمان علم کنند). هنوز هم کسی جسارت ندارند بگوید میرحسین موسوی به میراث انقلاب پشت کرده یا روی به بیگانگان کرده است (ولو خیرهسرانه به هر بیتقوایی و شناعتی متوسل شوند). همین است که کار قانونگریزان را دشوار کرده است: میرحسین موسوی هرگز در قامت اپوزیسیون ظاهر نشد و نمیشود. میرحسین به خوبی وجودِ دو قانون را در کشور آشکار کرد: قانونی که ملت به آن چشم دارد و گمان میکند در چهارچوب آن باید عمل کرد و قانونی که از آن تفسیرهای موسع یا مضیق میشود و همیشه میشود تفسیر به رأی یا تفسیری بر اساس هوا و هوس قدرت از آن به دست داد. این همان چیزی است که باعث سرآسیمهگی جریدههای دریده و افسار گسیخته شده است. آن روحیهی پروندهسازی که موسوی در مناظره با احمدینژاد به آن اشاره کرد، اینجا تیرش به سنگ خورد و هتاکان مفتری را رسوا کرد.
اما ملت ما حماسه آفریدند. حماسهی ملت تنها در خیزش میلیونی و بیسابقهاش برای تغییر مسالمتآمیز و قانونی سیاستمداری نامحبوب، دروغزن و قانونگریز نبود (قانونگریزی رییس دولت نهم را همان مجلسی نشان داده که امروز یکتنه از او دفاع کرده است). حماسهی ملت ما در این بود که نشان دادند باز هم «خون بر شمشیر پیروز است». باز هم نشان دادند که:
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
همینها نشان دادند که دریدن، کشتن و سوزاندن، ملت ما را بیدارتر میکند:
خاکستر تو را
بادِ سحرگاهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید
چطور؟ بعد از آن همه ارعاب و تهدید، باز هم مردم در مسجد قبا جمع شدند و نشان دادند که به آسانی در برابر قانونگریزی حکومتی و سلامتِ فرمایشی انتخابات تسلیم نمیشوند. ما در میان همین خون و اشک و با همین دلهای مجروح و خردهای تحقیر شده، باز هم به صلح، به دوستی، به آزادی و به انسان درود میگوییم. باز هم به خشونت و خشم، پاسخ منفی میدهیم. باز هم نشان میدهیم که «کلمه» میتواند رسانهی ما و خبر ما باشد و میشود. کلمهی طیبه میروید و صعود میکند. شجرهی خبثه است که حاصلی جز زقوم ندارد و این زقوم کامِ فرومایهگان قدرتپرست را تلخ میکند. بهار از راه میرسد. ساز و سرودِ خرد از دوری نه چندان دیر، نویدِ ختمِ زمستان را میدهد. چراغ امید را روشن نگه داریم.
(سرود گل؛ حسین علیزاده)
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.