
دیروز، چهل و نهمین امام شیعیان امامی اسماعیلی، حضرتوالا کریم آقاخان (تولد: ۲۲ آذر ۱۳۱۵ در ژنو؛ وفات؛ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، لیسبون)، جامهی امامت را به امام منصوص پس از خود، شاه رحیم الحسینی، امام پنجاهم اسماعیلیان نزاری سپرد. او انسان و امامی بود به معنای دقیق کلمه «امام زمان». به باور مسلمان شیعهی اسماعیلی، سلسلهی امامت از نسب علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا تا جهان بر پاست منقطع و منفصل نخواهد شد و این رشته نسل اندر نسل ادامه خواهد داشت و بنا به باور اسماعیلیان، باب رحمت الهی با استمرار حضور و دسترسی به امامی حی و حاضر و قائم همواره گشوده خواهد بود. او خود را امام مسلمان شیعهی اسماعیلی میدانست (چنانکه در عنوان اساسنامهی جهانی اسماعیلیان نیز آمده است) به این معنا که اسماعیلیان قایل به خاتمیت نبوتاند، قرآن را پیام واپسین الهی به پیامبر اسلام میدانند، استمرار هدایت الهی را نیز از طریق ولایت امامان شیعه ضروری میدانند و از سوی دیگر برای دین گوهر و مضمونی اخلاقی قایلاند که باید با خرد سازگار باشد.

در زمانهای که ایمان و اعتقاد دینی در غوغای فرومایگان و بیخردان، چهرهای غبارآلود یافته بود، نام آقاخان و عمل آقاخان، مایهی اعتبار و آبروی دین و تشیع بود و همچنان هست. مهمترین تفاوت امامت اسماعیلی و به ویژه آقاخان چهارم، با سایر رهبران دینی (و سیاسی) این بود که درست از روز نخستی که به امامت رسید تا آخرین ثانیهای که چشم از این جهان فروبست، سخن و خرد – به همان معنایی که ناصر خسرو و فردوسی میگویند – استوانهی رهبریاش بود و این سخن گره خورده بود به عمل و کردار نیک. روشنترین گواه عمل او این است که پس از نزدیک به ۷۰ سال امامت، شبکهای گسترده از نهادهایی در متن جامعهی مدنی جهانی ایجاد کرد که عینیت توازن میان دین و دنیا، و تعادل بین ظاهر و باطن و سازگاری میان دین و خرد و حرمت نهادن به انسان است. شبکهی توسعهی آقاخان – که به درستی حالا زیر عنوان «نهادهای امامت اسماعیلی» شناخته میشوند، الگویی را برای انسانگرایی و بهبود کیفیت زندگی آدمی فارغ از باور و عقیده و پیشینهاش و مستقل از ایدئولوژیهای جزماندیشانهی قومی، ملی و دینی ایجاد کرد که انسان بما هو انسان، کانون و محور گفتار و کردار او بود. او دین را در خدمت انسان میدید نه اینکه انسان برده و خادم دین باشد.
نتیجهی چنین رویکردی تفسیری انسانگرایانه، خردمدار از مسلمانی در جهان معاصر بود، بدون آنکه ارزشهای اصیل مسلمانی مخدوش شوند. به گمانم هنوز طول خواهد کشید که نه تنها بشریت بلکه مسلمانان شیعهی اسماعیلی هم به درستی اثر عمیقی را که او بر زندگی انسان در روزگار معاصر به جای گذاشته است دریابند. او میراثدار سنت عقلانی علی ابن ابیطالب بود – و بارها به صراحت از آن یاد کرده بود. میراث نیاکاناش – امامان فاطمی، بنیانگذاران نخستین امپراتوری شیعی جهان – در نهادهایی که ساخته بودند و الگوی آنها در رواداری و حرمت نهادن به عقاید و حقوق آدمیانی که در ظل حکومتشان بودند، بنمایهی این نوع امامت شیعی بود: فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی اَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ. و این مضمون، کلید و شعار شبکهی توسعهی آقاخان است: بهبود کیفیت زندگی [اسماعیلیان و تمام مردمی که آنها در میانشان زندگی میکنند].
چهل و نهمین امام اسماعیلی – که نسباش به اسماعیل بن جعفر صادق میرسد – در روزگاری پرتلاطم به امامت رسید. سلطهی استعمار بر کشورهای مختلف جهان رو به زوال بود و حرکتهای ملی به سرعت گسترش پیدا میکردند. نظام سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی در اوج اقتدار بود. جزمیتهای دوقطبی سیاسی سرمایهداری در برابر کمونیسم بسیاری از مسایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و عقلانی را تحتالشعاع خود قرار داده بود. پرسش پیش روی امام اسماعیلی این بود که در چنین زمانهای چگونه میتوان ملتزم به هویت مسلمانی شیعی اسماعیلی باقی ماند و همچنان با زمانهی خود زیست. پاسخ او در این رویکرد خلاصه بود که به باور او الهامگرفته از سنت و سیرهی پیامبر اسلام بود:
«زندگانی پیامبر اکرم هر رهنمود اساسی لازم را به ما میدهد تا مشکل را تا جایی که ذهن و خرد انسانی ما توان تصور آن را دارد با کامیابی حل کنیم. الگو و سرمشق زندگی او در درستکاری، وفاداری، صداقت، سخاوت در امکانات و وقت، شفقت او بر تهیدستان، ناتوانان و بیماران، استواری او در دوستی، فروتنی او در کامیابی، بزرگمنشی او در ظفرمندی، سادگی او، خردمندی و حکمت او در پذیرفتن راه حلهای تازه برای مشکلاتی که به شیوههای سنتی حل نمیشدند بدون اینکه با مفاهیم بنیادین اسلام صدمهای بزند، بیشک همهی اینها بنیانها و شالودههایی هستند که اگر به درستی فهمیده شوند و با اخلاص و صداقت تفسیر شوند، باید ما را قادر کنند که یک جامعهی حقیقتاً مدرن و پویای اسلامی را در سالهای آینده پدید بیاوریم» (کنفرانس سیرت – کراچی، پاکستان؛ ۱۲ مارس ۱۹۷۶ – ۲۲ اسفند ۱۳۵۴)
از منظر او، جستوجوی راه حلهای تازه نشان خردمندی و حکمت است و اصرار بر روشهای پیشین صرفاً به بهانهی حفظ سنت دور از خرد است. این رویکرد ریشه در باور او به سنت مصطفوی و سیرهی نیاکاناش داشت. ارکان فکری امام اسماعیلی قرن بیستم و بیست و یکم ریشه در سنت تاریخی اسماعیلیان و سلسلهی امامت شیعی داشت. برای مخاطبان بیرونی به ویژه آنها که امامت اسماعیلی را در دورهی معاصر آن هم از زمان هجرت امامت اسماعیلی از ایران میشناسند، شاید آسان نباشد که پیوند عمل و اندیشهی امامت را با استمرار تاریخی آن ببینند و البته کم نبودهاند و نیستند (در طول تاریخ و در روزگار معاصر) که کوشیدهاند این رشتهی ارتباط را بگسلانند و وانمود کنند این اندیشه یا پدیدهای است تازه و منسلخ از سنت و یا روشی است بیگانه و حتی «غربی». برای نقد و نفی این رویکرد کافی است تاریخ را بخوانیم و نگاهی انتقادی و حساس به روایتهای رایج به ویژه روایتهای سیاستزده داشته باشیم.
مختصر توضیحی البته لازم است برای آشنایی مخاطب ناآشنا با امامت و جماعت اسماعیلی. شاه کریم الحسینی آقاخان چهارم چهل و نهمین امام مسلمانان شیعهی اسماعیلی از زمان علی بن ابیطالب تا کنون است. او پس از پدربزرگاش به امامت رسید (و نخستین بار بود که نوه جانشین پدربزرگ میشد). از پرسشهای بسیار رایج یکی دربارهی عنوان «آقاخان» است که ریشه در حوادث پس از به قتل رسیدن امام چهل و پنجم اسماعیلی شاه خلیلالله در یزد دارد. فتحعلیشاه قاجار برای دلجویی از خاندان امامت اسماعیلی مسببان واقعه را مجازات کرد. دختر خود، سرو جهان خانم، را به عقد محمد حسن الحسینی – مشهور به حسنعلیشاه – درآورد و املاک و مستغلاتی در محلات و کرمان به امامت اسماعیلی بخشید (از جمله مناصبی حکومتی). به این ترتیب امام اسماعیلی با عنوان اهدایی شاه قاجار از این پس «آقاخان» نامیده شد و داماد خاندان قاجار محسوب میشد. آقاخان دوم، امام چهل و هفتم اسماعیلی، آقا علیشاه، نوهی فتحعلیشاه قاجار نیز محسوب میشود. او نیز به نوبهی خود با شاهزادهخانمی قاجار به نام بیبی شمسالملوک ازدواج کرد که مادر امام چهل و هشتم، سلطان محمدشاه آقاخان سوم بود. لذا سلسلهی نسب امامان اسماعیلی از یک سو به اهل بیت پیامبر باز میگردد و از سوی دیگر در مقاطع مختلف تاریخی با خاندانهای نامآور مرتبطند.
در مذهب شیعهی اسماعیلی – و به طور کلی در تشیع – امامت به نص است یعنی امام به صراحت جانشین پس از خود را از میان اولاد ذکور خود انتخاب میکند. امام وقت همیشه دو نسبت با امام قبلی دارد: نخست اینکه از اولاد ذکور امام پیشین است و دوم اینکه پیوندی معنوی و روحانی با او دارد که با نص منتقل میشود. در آیین اسماعیلی امام «منصوب» نمیشود. امام همواره امامتاش آشکار میشود پس از انتقال امام قبلی. لذا به جای نصب، همیشه «نص» است که تعیینکنندهی امامت است و این نص اختصاصاً در انحصار دانش شخص امام پیشین است و تنها اوست که میداند امام پس از او چه کسی خواهد بود. در طریقهی اسماعیلی امامان نمیمیرند بلکه جامهی امامت را به نسل بعدی میسپارند (به دلالت آیهی قرآنی «ذریه بعضها من بعض»). روز وفات هر امامی، همزمان روز به امامت رسیدن امام بعدی است و به این معنا اسماعیلیان برای وفات هیچ امامی سوگواری نمیکنند. جز تاریخهای مهم مربوط به پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب، مهمترین تاریخهای تقویم امامت اسماعیلی به طور مشخص شامل روز تولد امام وقت و روز به امامت رسیدن اوست. این امام مصداق «اولوا الامر» است و تعبیر «راسخون فی العلم» و دانندهی معنای باطنی قرآن به باور اسماعیلیان برای هر امامی در هر زمانهای جاری است.
در نخستین کتابی که نوشتهام («ولایت بدون سرزمین»، اشپرینگر، ۲۰۱۴) به تفصیل برخی از این نکات را در بستر و زمینهی تاریخیشان با ارجاع به منابع دست اول ادبیات اسماعیلی از دورهی کهن تا روزگار معاصر بررسی کردهام (فصل سوم کتاب، صص. ۱۰۷ تا ۱۶۷ را ببینید). اما خوب است خلاصهای کلیدی و مهم از محور بینش او بنویسم تا راهنمایی باشد برای فهم بهتر اندیشه و عمل امامت اسماعیلی.
امامت اسماعیلی نه مروج دینِ دنیاگریز عزلتنشین بود که دنیا را امری مذموم و پلید و گناهآلود بداند و نه دین را در خدمت دنیا میخواست. از سوی دیگر خصلت جداییناپذیر دین و دنیا از منظر او به این معنا بود که هیچ ساحتی از زندگی دنیوی را نباید یکسره «سکولار» و در تضاد با ایمان تعریف کرد و در تمام دوران امامتاش منتقد جدی و عملی دوگانههایی بود که از منظر او دوگانههای کاذب و مضری بودند: مثل تقابل سنت و تجدد یا تقابل و تضاد علم و دین یا علم و عقل. او به طور خاص منتقد رویکرد اروپامحور به تجدد بود و این مضمون را در سخنرانی خود در ارگ حلب در سوریه در ۸ آگست ۲۰۰۱ (۱۷ مرداد ۱۳۸۰) به این گونه بیان کرده است (تأکید از نگارنده است):
مایلم این سخن کوتاه را با ابراز مسرت عمیقم آغاز کنم از اینکه دوباره به این مناسبت در حلب هستم و میتوانم به شما خوشامد بگویم برای بعضی از کارهایی که مؤسسهی فرهنگی آقاخان به انجام رسانیده است و بعضی از طرحهای جدیدی را هم که امیدواریم به پیش ببریم به شما معرفی کنم.
پیشینهی این برنامه بسیار ساده است. پیشینهی آن این است که به مردم جهانمان تاریخ تمدن امت را نشان بدهیم. ما برای نشان دادن عظمت تمدنهاس اسلامی و فرهنگهای گذشته کار زیادی انجام نمیدهیم. چون آنها نمیدانند، تاریخ ما را نمیشناسند. ادبیات ما را نمیشناسند. فلسفهی ما را نمیشناسند. محیط فیزیکی کشورهایی را که در آنها زندگی کردهایم نمیشناسند. آنها امت مسلمان را بر حسب تعابیری میشناسند که یکسره نادرست است.
و علاقهی من به کار در سوریه از این جهت است که کشورهای پیشروی امت اسلامی پا پیش بگذارند و بگویند بیایید شروع کنیم. بیایید با هم حرکت کنیم و فرهنگهایمان را احیا کنیم تا مدرنیته تنها با زبان و تعابیر غرب فهمیده نشود بود مدرنیته بر حسب استفادهی خردمندانه از گذشته دیده شود.
آقاخان چهارم رویکردی به سیاست داشت که او را از عموم رهبران سیاسی و دینی جهان متمایز میکرد. برای او رهبری دینی مقید و موکول به کسب قدرت سیاسی نبود. قدرت سیاسی فرعی بود بر ولایت معنوی و دینی. و دقیقاً از همین رو بود که الگوی رهبری امامت اسماعیلی در پی تشکیل دولت-ملت نبود و آرزوهای قدرتمدارانهی سلطهجویانه در سر نداشت. شاهد این مدعا شبکهی توسعهی آقاخان و ساختار و کارکرد آن است که به روشنی در مقابل رویکرد قدرتمحور در سیاست که آمیخته با جزماندیشی دینی باشد منافات دارد. شبکهی توسعهی آقاخان و امامت اسماعیلی در روزگار معاصر به گونهای توسعه یافته است که رفتن به سوی چارچوبهای مضیق سیاسی حکومتمحور باعث فروپاشی آنها میشود (مراجعه کنید به کتاب نخست راقم این سطور). او دین را سیاستزده و در خدمت سیاست نمیخواست. نه دین را بندهی دنیا میخواست و نه آن را برده و خادم سیاست میدید. این مضمون را در سخنرانی او در پارلمان کانادا به موجزترین شکلی میتوان مشاهده کرد:
امامت اسماعیلی نهادی فراملی است که نمایندهی جانشینی پیدرپی امامان از زمان پیامبر است. اما بگذارید نکتهای را دربارهی تاریخ این مقام و جایگاه، در برداشتهای سنی و شیعه از دین روشن کنم. موضع اهل سنت این است که پیامبر هیچ جانشینی را برای خود نامزد نکرد و آن ولایت و اتوریتهی معنوی-اخلاقی به کسانی متعلق است که در احکام دینی عالم و دانشورند. در نتیجه، در هر زمان و مکانی امامان سنیمذهب متعددی وجود دارند. اما عدهای دیگر بر این باورند که پیامبر پسر عمو و داماد خود، علی، را به عنوان جانشین خود معین کرده بود. پس از آن انشعاب نخستین، شعبههای دیگری نیز پدید آمدهاند اما مسألهی رهبری مشروع و بر حق همچنان پابرجا مانده است. به مرور زمان، شیعیان نیز بر سر این موضوع به شاخههای کوچکتری تقسیم شدند و چنین است که امروز اسماعیلیان تنها جماعت شیعهای هستند که در طول تاریخ همواره امامی زنده و موروثی از سلالهی مستقیم پیامبر داشتهاند.
مقام امام اسماعیلی مقامی است معنوی؛ ولایت و اتوریتهی او شامل تفسیر دین است. این مقام، مقامی سیاسی نیست. من حاکم و فرمانروای هیچ سرزمینی نیستم. در عین حال، اسلام از اساس معتقد است که جهان معنوی و جهان مادی پیوند و ارتباطی ناگسستنی و جداییناپذیر دارند. دین و ایمان، مسلمانان یا امامانشان را از امور روزمره و عملی در زندگی خانوادگی، در کسب و کار و در امور جماعت و مردم معزول و بر کنار نمیکند. (اتاوا، ۲۷ فوریه ۲۰۱۴، ۸ اسفند ۱۳۹۲)
لذا جداییناپذیری دین از دنیا و حفظ توازن میان این دو یکی از اصول راهبردی مهم امامت اسماعیلی است. نه دنیا یکسره گناهآلود است و نه دین یکسره معطوف به آخرت و جهان غیرمادی. رکن دیگر تفکر اسماعیلی سازگاری و جداییناپذیری خرد و ایمان است. سابقهی تاریخی و بلند اسماعیلیان در نشر دانش و گسترش خردورزی بر کسی پوشیده نیست. از پیش از دورهی فاطمیان تا دورهی امامان فاطمی و در دورهی الموت تا پس از الموت و روزگار معاصر، نهادهایی که امامت اسماعیلی برای گسترش دانشپروری به وسیعترین معنای دانش (شامل فرهنگ و هنر) ایجاد کرده است گواه این مدعاست. اما کلید این رکن این است که در سنت شیعی و به طور خاص در سنت اسماعیلی میان دین و خرد منافاتی نیست (حتی به تعبیر ناصر خسرو و المؤید فی الدین شیرازی شریعت بر پایهی عقل بنا شده است).
اصل دیگر و مهمی که در رویکرد امام اسماعیلی بسیار برجسته است اعتنای ویژهی او به کثرتگرایی است و نتیجهی مستقیم آن که در «اخلاق جهانشهری» منعکس میشود. مضمون کلیدی این کثرتگرایی این است که فهم آدمی خطاپذیر است لذا حتی در فهم دین و وحی هم هیچ انسانی حق این را ندارد که خود را جای خدا بگذارد و برای سعادت و شقاوت آدمیان در آخرت تعیین تکلیف کند. و این البته فاصلهی بسیار زیادی دارد با رویکردی نسبیتگرا که معطوف به باور نداشتن به حقیقت یا اعتقاد به متعدد بودن حقیقت باشد (در برابر تکثر در فهم آدمیان از حقیقت). کلید رسیدن به کثرتگرایی تواضع معرفتشناسانه و اذعان به خطاپذیری فهم آدمی – حتی در فهم دین و شریعت – است که مانع از لغزیدن او به مغاک نخوت میشود. و این البته بنمایهای عقلانی-انتقادی دارد که کوششهای معرفتی آدمی را همواره ناتمام و در مسیر تکامل میبیند.
این مضمون در سخنرانی او در دانشگاه «اِوُرا» در پرتغال آمده است:
در ساحت اخلاق، مانند ساحت آموزش، یکی از عظیمترین لغزشگاهها نخوت است. حتی بازگشت و به پا خاستن احساس دینی هم – که باید چنین نیروی مثبتی باشد –وقتی که تبدیل به عُجب شود، میتواند اثری منفی داشته باشد. تمام ادیان بزرگ جهان نسبت به این تندروی هشدار میدهند اما باز هم به نام همان ادیان، بسا کسان وسوسه میشوند که خود جای خدا بنشینند به جای اینکه در برابر الوهیت ابراز تواضع و فروتنی کنند. به نظر من میآید که در یک دیدگاه حقیقتاً دینی، تواضع و فروتنی شخصی یکی از خصلتها و مؤلفههای محوری است برای اینکه این نکته را به رسمیت بشناسیم که هر اندازه هم که کوشش کنیم باز هم در رسیدن به آرمانهایمان قاصر خواهیم بود و هر چقدر هم که بالا برویم باز هم قلههای کشفنشده و رازآلودی بالاتر از ما خواهند بود. این یعنی که مخلوق بودن خودمان را به رسمیت بشناسیم و در نتیجه محدودیتهای انسانیمان را به رسمیت بشناسیم. با اذعان به اینها، به نظر من میرسد که بهترین حفاظ را در برابر پیشگوییهای کاذب و جزمیتهای تفرقهافکن خواهیم داشت. (اِوُرا، ۱۲ فوریه ۲۰۰۶)
دوران امامت کریم آقاخان دورانی یگانه و بینظیر در سراسر تاریخ امامت اسماعیلی بود. آیندگان بهتر داوری خواهند کرد که در این چهارده قرن پس از بعثت پیامبر اسلام، سیرهی مبارک محمدی و میراث پرفروغ علوی چه اندازه راه آمده است. امامت اسماعیلی سرمشقی مهم برای دیدن چهرهای انسانی و خردمدار از دین است.

باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسند از تو قشور اندر لباب
انتشار نخست در: زیتون
نوشتههای مرتبط:
- اسماعیلیان، پذیرش دیگری، اخلاق جهانشهری و ایمان شاید نخستین بار است که مسلمانان شیعهی اسماعیلی جهان با...