راهِ طلب و قدمِ اخلاص

«…و آن کس که خواهد تا فرقِ میانِ کمالِ موسوی و کمالِ عیسوی و کمالِ محمدی – صلعم – بداند، کی شاید که پیش از رسیدن بدین علم گوید: از راهِ جهودان حاصل آید ادراکِ این فرق، چنانکه جهودان گویند؟ یا گوید: از راهِ ترسایان حاصل شود چنان‌که ترسایان گویند؟ پس هم نشاید که علی القطع گوید از راه مسلمانان حاصل شود. زیرا که طالب نداند که ملت کفار بهتر است یا ملت اسلام، چه اگر می‌داند، او طالبِ این کار نبود هرگز. و اگر نمی‌داند چون شاید که در دلِ او بود که اسلام به است از کفر؟

ای دوست! طالبانِ خدا اول قدم به ترکِ همه‌ی عادت‌ها بگفتند چنان‌که در حق ایشان این بیت درست بود:
بالقادسیه فتیهٌ ما ان یرون العار عاراً
لا مسلمون و لا مجوس و لا یهودَ و لا نصارا

به جلالِ قدر لم یزل که هر آدمی که در طلب فرقی داند میانِ مذهبی و مذهبی، اگر خود همه کفر و اسلام بود که هنوز در راهِ خدای تعالی قدمی به اخلاص بر نگرفت. پس من اخلص لله نبود. لاجرم چون طلب عالمیان در دین مُزَوَّر است، ثمره‌ی اخلاص ایشان را روی نمی‌نماید. ثمره‌ی اخلاص هیچ دانی چه بود؟ از مصطفا – صلعم – بشنو! من اخلص لله اربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه. چون بدین شرط در راه آید، مطلوبِ او را زود در کنارِ او نهند «سنه الله التی قد خلت من قبل». من طلبنی وجدنی»

(نامه‌های عین القضات همدانی، بخش دوم، نامه‌ی ۹۲، بندهای ۲۷۸ و ۲۷۹،‌صص ۲۵۱ و ۲۵۲)

پ. ن. توضیح اضافه لازم ندارد. من فقط یک نکته‌ی بدیهی را برجسته می‌کنم. این حرف‌ها را عین القضات در اوایل قرن ششم هجری گفته است.  معلوم نیست اگر در روزگار ما می‌زیست، دیدگاه‌اش شامل چه چیزهای دیگری می‌بود. در آن روزگار که عصر غلبه‌ی اندیشه‌ی کلامی و خط‌کشی‌های جدلی بوده است، چنین رأیی صادر کردن، شهامت و جسارت می‌خواسته و البته «دردِ عشق است و جگرسوز دوایی دارد»! عین القضات به خاطر همین جنس سخنان به جانِ خویش هزینه داد.

بایگانی