اسراییل از آدمربایی گرفته تا تروریسم، از شکنجه گرفته تا بیاعتنایی به همهی موازین بینالمللی، از نقض حقوق بشر گرفته تا تبعیض صریح، خطایی نیست که مرتکب نشده باشد. یک سوی آن جشنواره مبارزه با تبعیض است در جمهوری اسلامی و سوی دیگر متصل به آن همان چهرهای است که از جنس محمود احمدینژاد است. یعنی این تناقض حیرتآور، این فروپاشی اخلاقی آشکار، این فقدان مشروعیت بارز ندیدنی است؟ و آیا عجیب نیست که در میان همهی مدافعان این حرکت تحریکآمیز و جنجالی هر وقت سخن از جنایتهای اسراییل به میان میآید یا تباهی اخلاقی و سیاسی این دولت پرمفسده گوشزد میشود، فغان آنها به عرش میرسد و تمام کوشششان این است که هیچ سخنی در نقد اسراییل شنیده نشود و تمام نقدها منصرف و معطوف به جای دیگری شود؟ سرّ این سکوت و این طفره رفتن سماجتآمیز چیست؟ رمز نکته کجاست که هر کس از اسراییل انتقاد کند یا متهم به یهودیستیزی است یا منکر هولوکاست قلمداد میشود یا برچسب بهاییستیزی میخورد؟ چه منطقی حکم میکند که هر کس منتقد اسراییل باشد یا حقوقبگیر جمهوری اسلامی است یا سرسپردهی ایدئولوژیهای چپ، که انگار این روزها «چپ بودن» چیزی است همردیف دشنام و ناسزا که لقلقهی زبان بسیار کسان شده است؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.