۱. روزهی جسد گرفتن کار دشواری نیست. بعد از مدتی ریاضت، بیهمتترین و بیاخلاصترین انسانها هم بر آن قادرند. بگذارید اول عبارات ملا حسین کاشفی را در «لب لباب معنوی» در نقل ابیات مولوی در مثنوی را بخوانیم:
«در بیان روزه؛ و آن در شریعت امساک است از مفطرات و در حقیقت اعراض است از التفات به جمیع کائنات و گفتهاند: روزهی جسد باز ایستادن است از طعام و روزهی دل نگاه داشتن دل است از وساوس آثام. روزهی روح، عدم التفات است به کل انام و روزهی سِرّ، استغراق است در بحر مکاشفه و مشاهده علی الدوام. آن که روزهی صورت دارد، افطار او در شب باشد و آن که روزهی معنی دارد افطار او در وقت لقاء رب باشد که صوموا و افطروا للرؤیه و الیه اشار:
روزه گوید کرد تقوی از حلال
در حرامش دان که نبود اتصال
هست گربه روزهدار اندر صیام
خفته کرده خویش بهر صید خام
کرده بد ظن زین کژی صد قوم را
کرده بدنام اهل جود و صوم را
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهی لقمههای راز شد
ضیف با همت چو ز آشی کم خورد
صاحبِ خوان آش بهتر آورد
ای پدر الانتظار الانتظار
از برای خوانِ بالا، مردوار»
(لب لباب معنوی؛ تصحیح عبدالکریم سروش؛ صص ۵۰-۵۱).
۲. آداب و مناسک شریعت، به ویژه در روزگار ما، و خاصه در ایران، آدابی هستند همقران بدنامی. هم از این باب که حکومت چنان از روح و معانی دیانت فاصله گرفته است و عنصر انسانی و مهربانی را که عارفان ما در شریعت نشان دادهاند یکسره در غبار فراموشی راندهاند و هم از این باب که، حتی بدون این حکومتهای ریاکار و بیدادگر، آدمیانی «تقوا از حلال» میکنند اما اتصالی در این میانه ندارند. در نتیجه، همیشه خوب است تذکری و تازیانهی سلوکی باشد که به آدمی یادآور شود که خوان آسمانی، چیزی است جز همین سفرهی افطار زمینی. سادهدلان البته مقصود از روزه را تنها تمرین ریاضت جسد قلمداد میکنند و آن را مقصور در سلامت جسم میکنند (که هیچ معلوم نیست واقعاً روزهی جسد چنین سود قطعی و مطمئنی داشته باشد). اهل معرفت اما نکتهای عمیقتر در آن میجویند. لقمهی راز خوردن، به صرف لب فروبستن از لقمهی نان میسر نمیشود. اخلاصی باید برای رو به سوی او کردن. برای اینکه در ره توحید با دو قبله نروی. برای اینکه رضای دوست را بر رضای خویش مقدم داری و بلکه از اساس در کنار رضای دوست، خویشی در کار نباشد که رضای خویش را حتی بتوان اختیار نکرد.
۳. روزه اگر نتواند آدمی را نرمتر و انسانتر و پاکیزهتر کند، خاصیتی ندارد جز همانکه در صورت شرایطی را که فقیهان برای ظاهر تدین برشمردهاند تأمین میکند. اما مگر برای دریافتن و چشیدن حقیقت یا گشودن گره از باطن ضمیر خویش یا زدودن درشتیها و پلشتیها از درون خود، میتوان تنها به روزهی ظاهر تکیه کرد؟ شکی نیست که روزهی ظاهر میتواند سهمی در نرم کردن و صیقل دادن آدمی داشته باشد. اما نکتهی راهزن درست همینجاست. شادی، تنها شادی نفس و آرامش خویشتن نیست. شادی را باید در میان جمع، در کنار آدمیان جست. شادیای که کسی در آن شریک نباشد، شادی نیست؛ عین حب نفس است و عین انفصال از او. چنین روزهای چیزی اگر به آدمی بیفزاید حب نفس است و عُجب و نخوت.
۴. فکر میکنم اگر مسلمانی روزهدار چنان روزهداری کند که اهل جود و صوم را بدنام نکند، چنان باشد که به واسطهی روزهای که میگیرد چین در پیشانی نیفکند و عبوس نباشد و زهد و تقوا به آدمیان – روزهدار یا روزهخوار – نفروشد، بیگمان به انسانیت خویش نزدیکتر شده است. غیر این اگر باشد، روزهخواریاش هزار بار شرف دارد بر روزهداریاش.
۵. ماه رمضان، ماه انس با قرآن است. حکایت قرآن هم همان حکایت پیشین خود را در آینهی او دیدن است. قرآنخوان بسیار است و قرآندان اندک. قرآندانی هم به عالم بودن و فقیه بودن نیست. بسا روستاییسادهدلی که به آیتی از قرآن چنان بیخویش میشود که عمری با نیمآیه میتواند مانند موج پریشان و ناآرام شود. در قرآنخوانی و قرآندانی، اگر کسی اهل اشارت باشد، نیمآیه و حتی حرفی شوریدهی شیدا را کفایت است.
۶. نکتهی واپسین از «مطلوب المؤمنین» خواجهی طوسی است و انتهای کلام: «و یقین بدانند که اوامر و نواهی و تکالیف شرعی بسیار آسانتر است از تکالیف حقیقی بدان سبب که مرد شریعت هر طاعتی که بر وی به حکم شریعت واجب باشد به دو ساعت در شبانهروزی توانند کرد و بعد از آن به هر مهم و کسب و کار دنیوی که باشد مشغول شوند و به حکم شریعت خداپرست و رستگار بود. و اوامر و نواهی حقیقت دشوارتر است بدان سبب که مرد حقیقت اگر طرفه العینی از نماز و روزه و طاعت بازماند و غافل شود در آن وقت هر چه کند و بیند نه به سوی خدا باشد، بلکه اگر شربت و آبی یا لقمهای خورد و نیت او باشد که گرسنگی و تشنگی به آن آب و لقمه رفع شود، آن آب و لقمه بر او حرام باشد به حکم حقیقت و او مرد حقیقت و اهل باطن نبود بلکه هر طاعتی که کرده باشد ضایع بود و او خداپرست و رستگار نبود». شرحاش بماند برای وقتی دیگر.
مطلب مرتبطی یافت نشد.