تصور عوام مسلمانان و البته عوام نامسلمانان این است که دینورزی – که شکل از ریختافتادهاش همان تنسک ظاهربینانه و تشرع سختگیرانه با بوی زنندهی ریا و تظاهر است – چیزی نیست جز سخت کردن زندگی عادی بر آدمیان. چنین که من میفهمم – از متن دین و از حواشیاش – قصه خلاف این بوده و هست. دینورزی اساساً برای آسانتر کردن زندگی مردمان است و برای برچیدن موانع دست و پا گیر بیهوده نه افزودن موانعی برای اینکه راه نفس آدمیان را تنگ کند. لذا این قاعده، قاعدهی سادهای است که حکمی که بیهوده به دشواری زندگی آدمیان میافزاید از روح دیانت فاصله میگیرد.
ولی تکلیف اخلاق چه میشود؟ یعنی میشود به همین آسانی ترک بعضی از موانع اخلاقی کرد؟ این پرسش مبتنی بر این تصور است که برای اخلاقی بودن، لزوماً باید متشرع و متنسک بود آن هم به سختگیرانهترین شکل و به متظاهرانهترین وجه.
آخرین آیهی سورهی بقره، که دست بر قضا در ماه رمضان زیاد خوانده میشود، یکسره حکایت از همین سماحت و آسانگیری دارد:
لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (بقره: ۲۸۶)
«خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند، هرکس هر چه نیکی کند به سود او و هرچه بدی کند به زیان اوست، خدایا اگر [فرمانی را] فراموش یا خطایی کردیم بر ما مگیر، پروردگارا بار گرانی بر عهده ما مگذار، چنانکه بر عهده پیشینیان ما گذاردهای، پروردگارا آنچه تاب و توان آن را نداریم بر دوش ما مگذار، ما را ببخش و بیامرز و بر ما رحمتآور، تو مولای مایی، ما را بر خدا نشناسان پیروز گردان».
پیامی که رندان از چنین آیهای میگیرند چیزی نیست از اینکه «آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع | سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش»!
امروز تصادفاً دیدم که آیتالله بیات زنجانی، از مراجع امامیه، در فتوایی گفته است که: «کسانی که روزه میگیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازهای که جلوی تشنگیشان را بگیرد میتوانند آب بنوشند و در این حالت روزهشان باطل نبوده و قضا هم ندارد». این روشنبینی و هوشیاری جای خوشحالی و تبریک دارد. کاش بقیهی فقها هم زودتر از این میفهمیدند که دین برای عذاب کردن آدمیان نیست. دین برای آسانتر کردن و به قاعده کردن زندگیشان است. اما چه میشود کرد که دین، این روزها، بدنام شده است. «دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک | جامهای در نیکنامی نیز میباید درید»! ولی واقعاً برای درک این نکته، جز خواندن همان آیهی بالا و کمی تأمل، نیازی به «فتوا» بود؟!
محدودهی ولایت فقیهان چنان در جزییترین ابعاد زندگی مؤمنان گسترده شده است که همین گسترش محدودهی ولایت آنها چیزی نیست جز محدود کردن و کوتاه کردن عرصهی اختیار و انتخاب آدمیان. و ایمان چیزی نیست جز اختیار و انتخاب فرد. برای من دستکم چنین است. دوستانی دارم در لندن، از اهل ایمان. شماری با افق لندن روزه میگیرند که ساعتاش طولانی است و طاقتفرسا. به چنین زمانبندیای عادت کردهاند. سالهاست. اما دوستان دیگری هم از اهل ایمان دارم که روزه میگیرند اما به افق مکه. منطقشان هم این است که این روزه در زمان محمد بن عبدالله فرض شده است و به همان افق معنا دارد. تکلیف روزهداری با افقی متفاوت و زمانی طولانی و طاقتفرسا چیزی نیست جز تکلف و بار بسیار نهادن بر دوش طاقت آدمیان و فزونی از ایمان افراد خواستن. به باور من، ایمانی که آییناش بیشتر راه زندگی آدمیان را آسانتر کند، به ایمان نزدیکتر است. طبیعت آدمی هم با همان سماحت سازگارتر است.
این نکته را که گفتم شاید مقدمهای باشد بر اینکه فقیهان – از جمله همین آیتالله بیات زنجانی عزیز – گام بلندتری بردارند و حیطهی ولایتشان را از تصرف در ایمانیات مردم دورتر کنند. میدانم کار دشواری است و پیامدهای سنگینی دارد؛ ولی عاقبتاش نیکوتر است. هم برای فقیهان، هم برای مؤمنان.
مطلب مرتبطی یافت نشد.