به گمانام هنوز تا پایان مهلت قانونی شورای نگهبان برای اعلام تصمیم نهاییاش در احراز صلاحیت نامزدها زمان باقی است. اما دستکم فضای مجازی چنان ملتهب است از شایعات – درست یا نادرست – که گویا مجال فکر کردن را از همگان ربوده است. تا اینجا، ماجرا را تماشا میکردم. همچنان هم تماشا خواهم کرد. بنا نداشتم صریح چیزی بنویسم ولی دستکم چیزی مینویسم که برای خودم نشانه باشد. شما را نمیدانم.
انتخابات، پس از ۲۲ خرداد ۸۸، دیگر نه بالفعل و نه بالقوه آن چیزی نیست که جمهوری اسلامی همیشه به آن میبالید. بعضی چیزها میتوانند وجدان و باطن کسی را چنان بیسیرت و آلوده کنند که «نه به هفت آب که رنگاش به صد آتش نرود». آنچه پس از ۲۲ خرداد در ایران رخ داد، بیسیرت شدن نظام جمهوری اسلامی بود. اما اینها به این معنا نیست که خطای حاکمان سیاسی نتیجه میدهد که ما مردم به دست خود، خویشتن را از عاملیت ساقط کنیم. یک سوی قصهی خرداد ۸۸، دستی خونچکان بود که از آستین آنکه هنوز باوری به او داشتیم برون آمده بود. سوی دیگرش، آغاز شکفتن، ابتدای رویش و نقطهی کشف بود.
در خرداد ۸۸ – به طور مشخص در ۲۵ خرداد ۸۸ – ما خویشتن را کشف کردیم. ما این را دریافتیم که آنچه عمل سیاسی را معنیدار میکند نه ساز و کار انتخابات است نه نتیجهای که اعلام میشود و نه نهادهایی که در یک ساختار سخت قدرت برای پیاده کردن آن مندرج میشوند. سیاست را ما معنا میکنیم. چگونه؟ با یافتن خویش در آینهی باور جمعیمان. باخت حاکمیت سیاسی پس از ۲۲ خرداد این بود که ناگهان باور مردم را از دست داد: پلی – پل لرزان و در هم شکستهای که میان مردم و حاکمیت بود – فروریخت اما همزمان مردم کشف کردند که میتوانند هر زمان که بخواهند بدون اینکه کسی به آنها اجازه و رخصت بدهد یا حتی منتظر بیانیهی کسی – حتی کسی چون میرحسین موسوی – بمانند، خودشان قطرهقطره به هم بپیوندند و دریا شوند.
انتخابات پیش رو – چه نظام جمهوری اسلامی بخواهد چه نخواهد – امتداد حادثهای است که پس از این همه قشونکشی و ارعاب و تهدید و سرکوب، نبضاش هنوز گرم و استوار میتپد. مسألهی ما این نیست که هاشمی رفسنجانی صلاحیتاش تأیید شود یا رد شود. مسألهی ما این نیست که هاشمی رییس جمهور بشود یا نشود. مسألهی ما نه فرد است نه میل و سلیقهی این یا آن گروه سیاسی. مسأله سادهتر از اینهاست: همهی این اتفاقات – ولو خلاف انتظار باشند – فرصتی است برای اینکه ما دوباره خودمان را کشف کنیم. برای اینکه ما دوباره ما شویم. اگر قرار باشد هاشمی صلاحیتاش تأیید شود و حتی با رأی خیرهکننده و حماسی رییس جمهور شود ولی ما دوباره خودمان را گم کنیم، بیشک بازنده ماییم. اگر قرار باشد صلاحیت هاشمی به شیوهای تحقیرآمیز رد شود و این هیجان و موجی که در جامعه ایجاد شود، با دلسردی روبرو شود اما ما خودمان را بیابیم، باکی نیست اگر صلاحیت هاشمی از نگاه شورای نگهبان احراز نشود. مهم این است که صلاحیتِ ما، خودی ما، عاملیت ما، سربلندی و تن به ذلت ندادن ما، همچنان محرز است ولو روی کاغذ مردود باشیم یا در تبلیغات پرزور رسانههای حکومتی نادیده به شمار آییم.
جلوی آب را میتوان سد کرد. حتی آب را میتوان غبارآلود و زهرآگین کرد. اما آب اگر رونده باشد زهر را هم از خود میتواند زدود. آب اگر رونده باشد، از دل خارا هم عبور خواهد کرد:
رودِ رونده سینه و سر میزند به سنگ
یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم
انتخابات خرداد ۹۲، فرصتی است برای اینکه ما دوباره خود را پیدا کنیم. انتخابات ۹۲ آینه است. پشت به آینه نکنیم. آینه تنها وقتی خاصیت دارد که پیش روی ما باشد. آینه وقتی آینهگی میکند که چشم در چشم او – چشم در چشم خویش – بدوزیم. تأیید یا رد صلاحیت هاشمی، رییس جمهور شدن او یا پیدا کردن سرنوشتی مثل میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حاشیه است. اصل ماییم. متنِ ماجرا این فرصت آینهگی است. هیچ منبعی موثقتر از من و شما نیست. فاخرترین و زلالترین منبع موثق و شاهد عینی، «شما» هستید:
چو موج مستِ خودی باش و سر به توفان کش
تو را که گفت که بنشین و پا به دامان کش…
مطلب مرتبطی یافت نشد.