بر عکس نهند نام زنگی کافور!

دو یادداشت متوالی از خانم بهاره آروین در گوگل پلاس منتشر شده است (۱ و ۲؛ هر دوی این یادداشت‌ها هم تا آخرین ویرایش این نوشته عمومی بوده‌اند) که محورش تحلیل حوادث اخیر در مجلس ایران (و لابد بازداشت و آزادی سعید مرتضوی به دنبال آن) است. مغز مدعای ایشان در یادداشت نخست (و یادداشت بعدی) این است که این منازعه و کشمکش خصلتی دموکراتیک دارد و اصل دعوا دموکراتیک است و نتیجه‌اش هم دموکراتیک خواهد بود. دلیل اقلی ایشان برای دموکراتیک بودن این دعوا این است که این نزاع با اسلحه حل نمی‌شود بلکه با صندوق رأی (؟) حل می‌شود. در ابتدای یادداشت نخست، ایشان حتی را پا را هم از این فراتر می‌گذارد و می‌گوید: نام همین ماجرا «دموکراسی» است (به عبارت دقیق‌تر: دموکراسی همین است دیگر؛ مگر همین را نمی‌‌خواستید؟).

بگذارید نخست از یک نکته‌ی حاشیه‌ای اما تعیین‌کننده در بحث آغاز کنم. سر تا سر یادداشت نخست با لحن و زبانی عصبی، تحقیرآمیز و متبخترانه نوشته شده است. بنگرید به تعداد دفعاتی که تعبیرهایی از قبیل «چه‌مان است؟» یا «چه‌تان است؟» یا «کودک‌صفت» و تعبیراتی از این دست در متن آمده است (یک شمارش ساده از تعداد این تعابیر در متن به روشنی حکایت از عصبانی بودن نویسنده دارد). یادداشت با غیظ و عصبانیت نوشته شده است. بهتر بود ایشان که دلیری ورزیده‌اند که درباره‌ی فربه‌ترین بحث علوم سیاسی، یعنی دموکراسی، ورود کنند و تحلیل نظری ارایه کنند، کمی صبر می‌کردند تا خشم‌شان فرو می‌نشست و ناگزیر به این همه رطب و یابس بافتن نمی‌شدند.

هم در متن نخست و هم در یادداشت دوم ایشان، دموکراسی نه بر مبنای محوریت و عاملیت دادن به مردم (یعنی همان چیزی که «دموی»‌ دموکراسی را معنی‌دار می‌‌کند)‌ بلکه بر اساس عاملیت و محوریت دادن به صاحبان قدرت معنا پیدا می‌‌کند. فهم ایشان از دموکراسی صوری است. هر نظامی که در آن انتخاباتی برگزار شود (حتی در همان بستر جهان‌سومی آن که ایشان کوشیده‌اند با نقل‌قولی از برمن و بدون ارایه‌ی هیچ دلیل سنجش‌پذیری این تصور خطا را جا بیندازند)، لزوماً دموکراتیک نیست. برگزاری انتخابات و وجود صندوق رأی، لازمه‌ی دموکراسی است ولی شرط کافی نیست. این‌که فهم خانم آروین مبتنی بر درکی صوری و البته مغالطی از دموکراسی است از شواهدی که در متن می‌آورند مشهود است: تونس،‌ مصر، سوریه،‌ یمن (البته در بستر اشاره به تفکیک قوا و دفاع از «اصل مترقی ولایت فقیه»).
در دموکراسی، مهم‌ترین پایه‌ی قدرت مردم‌اند و مردم هستند که به شیوه‌های مختلف توانایی عزل و کنار گذاشتن قدرت‌مداران را دارند. مهم‌ترین راه اعمال نظارت مردم،‌ مطبوعات و رسانه‌های آزاد و مستقل هستند. بر خلاف تصور خانم آروین چیزی که دموکراسی‌های موفق جهان را دموکراسی می‌کند، افشاگری «رقیب» از هم‌خوابگی‌ها یا فسادهای مالی و اخلاقی طرف مقابل نیست بلکه نقش برجسته‌ی «شهروندان»‌ (بیرون از قدرت) و «رسانه»ها و مطبوعات است که سرنوشت این نزاع‌ها را رقم می‌زند. در این شکی نیست که همیشه دو قدرت رقیب مترصدند (در شرایطی که مبنای رفتارشان کاملاً رئالیستی و بر مبنای منفعت‌جویی صرف باشد) تا همدیگر را به خاک بیفکنند. اما این فرق ممیزه‌ی نظام دموکراتیک از نظام استبدادی نیست. در نظام‌های استبدادی هم رقبا همیشه چهارچشمی مشغول پاییدن همدیگر هستند. لذا این مغالطه‌ی بی‌مزه‌ای است که بگوییم چون رقبا مشغول مچ‌گیری علنی از هم هستند و طرفین باید ناگزیر به جای قتل و آدم‌کشی مصالحه و سازش کنند یا در این روند یکی از میدان خارج شود، بازی دموکراتیک شده است. این بازی زمانی دموکراتیک می‌شود که: ۱) انتخابات آزاد و منصفانه وجود (خارجی نه خیالی و تبلیغاتی) داشته باشد؛ ۲) مطبوعات و رسانه‌های آزاد، سالم و مستقل از قدرت وجود داشته باشند؛ ۳) دستگاه قضایی سالم و مستقل و قاطعی وجود داشته باشد که به فرموده‌ی قدرت کار نکند. البته این‌ها احصای تمام ویژگی‌های یک نظام دموکراتیک نیست ولی فقدان هر کدام از این شروط، دموکراسی را از دموکراسی بودن‌اش می‌اندازد و بر خلاف تصور خانم آروین با ارایه‌ی طرح «مدرنیته‌ها» (که از آن برمن نیست و بسیاری کسان از جمله آیزنشتات خیلی مفصل‌تر و تئوریک‌تر درباره‌اش نوشته‌اند) یا «دموکراسی‌ها» نمی‌توان اصل بحث را مشوش کرد و به حاشیه راند. کثرت‌گرایی در دموکراسی مترادف با و مؤدی به نسبیت‌گرایی در آن نیست. مغالطه‌ی خانم آروین در توسل به این مضمون، یکی گرفتن کثرت‌گرایی با نسبیت‌گرایی است.
تمام این منازعات و آغاز و انجام‌اش خارج از اراده‌ی ملت اتفاق می‌افتد. تنها کسانی که سهمی و حقی در پیش‌ بردن این دعوا ندارند مردم‌اند. و این خود کل ماجرا را ضد-دموکراتیک می‌کند:‌ لابی‌های قدرت این دعوا را کلید می‌زنند و لابی‌های قدرت سرنوشت این نزاع را مشخص می‌کنند. از فردا قرار نیست رفراندوم برگزار شود که مردم بگویند آیا می‌‌خواهند علی لاریجانی یا محمود احمدی‌نژاد هم‌چنان در قدرت بمانند یا نه؟ از فردا هیچ کس رفراندوم برگزار نمی‌کند تا ببینند نظر افکار عمومی درباره‌ی نقش و سهم رهبری در پروراندن و دامن زدن به این نزاع‌های ویرانگر و گروکشی‌های ضد-دموکراتیک چی‌ست؟ طبعاً‌ چنین دموکراسی‌ای که بتواند خود رهبری را هم به چالش بگیرد و او را عزل کند، در نگاه خانم آروین تابوست به ویژه با آن دفاع پر و پیمانی که «جایگاه» ولایت کرده‌اند!
این مچ‌گیری‌های رقبای قدرت‌مند، بدون نیاز یا اتکای به رسانه‌های مستقل و آزاد و سالم رخ می‌دهد. حقیقتاً اسباب تعجب بلکه شرمساری است که در کشوری که بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران شناخته می‌شود و درست در همان روزهایی که شمار زیادی از روزنامه‌نگاران شریف این کشور به اتهاماتی واهی و به شیوه‌هایی خلاف قانون بازداشت می‌شوند – و ریشه‌ی این دستگیری‌ها را هم می‌توان تا خودِ «جایگاه»‌ ولایت دنبال کرد – کسی سخن از دموکراتیک بودن این نزاع بگوید! فراموش نکنید تعطیلی فله‌ای روزنامه‌‌هایی را که به فرموده‌ی همین «جایگاه»‌ ولایت پایگاه دشمن بودند  به اجرای سعید مرتضوی، که کانون همین نزاع فعلی است،‌ سلاخی شدند. یک طرف این نزاع خود «جایگاه» ولایت است. در طرحی که خانم آروین از این نظم ضد-دموکراتیک ارایه می‌دهند، هیچ وقت پای رهبری به میان نمی‌آید بلکه با نعل وارونه زدن رهبری را که در سخنرانی ۲۹ خرداد بی‌طرفی و عامل ثبات و تعادل بودن را با جانب‌داری علنی از میدان‌دار همه‌ی این نزاع‌ها از دست داد، مهم‌ترین ضامن تفکیک قوا می‌شمارند.
خانم آروین ضمن طرح مضمونی که در آن مناقشه‌ی زیادی هم نیست (این‌که این نزاع به سود «ما»ست نه به زیان ما؛ و این‌جا مراد از ما را «مردم»، «سبزها» و «دموکراسی‌‌خواهان» می‌گیرم) اصل بحث را با انبوهی از مغالطات و تعمیم‌های بی‌دلیل به بیراهه برده‌اند و نتیجه‌ای شاذتر گرفته‌اند که سرراست‌ترین‌اش تطهیر رهبر کشور و رفع هر گونه مسؤولیت یا خطاکاری از اوست بلکه تعظیم بی‌سابقه‌ای از مقام و جایگاه او می‌بینیم که خود مهم‌ترین نشانه بر ضد-دموکراتیک بودن هر دو نوشته‌ی خانم آروین است: در نظام‌های دموکراتیک هیچ صاحب قدرتی از نقد مصون نیست و نقد کردن هیچ قدرت‌مندی نباید و نمی‌تواند هزینه‌هایی از قبیل هزینه‌هایی که روزانه شهروندان ما به خاطر ابراز جزیی‌ترین مخالفت‌ها با «منویات» رهبری متحمل می‌شوند، ایجاد کند.
خانم آروین چنان گرفتار این خیال‌زدگی است که در توضیح مدعای قبلی‌اش گرفتار تکرار مدعا می‌شود و گزاره‌ای توتولوژیک را تحویل ما می‌دهد: «بر چه مبنا صفت دموکراتیک بر این منازعه بار شده است، دوستان از دعواهای کمبوجیا و بردیا تا افشاگری‌های هنری چندم بر علیه جیمز چندم شاهد و مثال آورده‌اند که هر منازعه‌ای منازعه‌ی دموکراتیک نیست یا به قول خودشان هر گردی گردو نیست. راستش طرح چنین سوال و انتقادی از نظر من بسیار عجیب می‌آید از این جهت که پاسخ آن بیش از حد روشن و ساده است: این منازعه یک منازعه‌ی دموکراتیک است چون سرنوشت آن‌را به جای شمشیر و اسلحه، صندوق رای تعیین می‌کند».
جمله‌ای که ایشان به عنوان پاسخ آن پرسش یا ادعا طرح می‌کنند،‌ در واقع تکرار مدعای خودشان و تأیید همان نقد «هر گردی گردو نیست»‌ است. هر جا که سرنوشت یک منازعه با شمشیر و زور مشخص نشود و با صندوق رأی مشخص شود، نزاع به شیوه‌ای دموکراتیک فیصله نیافته است. این‌ها حداقل شرط‌هایی است که می‌توانند ما را به سوی یک نظام دموکراتیک سوق بدهند ولی در نظام‌های مافیایی هم حتی بدون این‌که کسی به شمشیر و زور متوسل شود و دقیقاً با دست‌کاری در صندوق رأی و مخدوش کردن انتخابات می‌توان به منافع مافیا خدمت کرد. نفس این‌که دو قدرت‌مند در منظر عام گریبان هم را گرفته‌اند و بی‌آبرویی می‌کنند شاهدی بر دموکراتیک بودن آن فضا نیست. طرفه‌تر این است که خانم آروین در نوشته‌ی نخست با لحن عصبی و آزارنده‌ای به همان کسانی می‌تازد که از این نزاع شادند و در متن دوم هم می‌‌گوید این نزاع به سود ما می‌شود! (البته به معنای خاصی که ایشان اراده می‌کنند).
هیچ‌ جای این کشمکش اخلاقی،‌ قانونی،‌ شرعی یا دموکراتیک نیست (بله تا خود «جایگاه»‌ ولایت هم اصل دعوا ضد دموکراتیک است). این نزاعی ماکیاولیستی و خدعه‌گرانه است که رقبای مختلفی با تکیه بر مافیاهای متعدد (که خانم آروین صورت رقیق‌شده و بهداشتی‌اش را «دولت رانتیر» نوشته‌اند انگار نه انگار که کل نظام از جمله خود نهاد و بیت رهبری همین وضع را دارد) مشغول دراندن همدیگرند. در این نزاع، نه رسانه‌ی مستقلی هست و نه روزنامه‌نگار شریف و دلیری که بتواند پرده از پلیدی‌های قدرت‌مندان بر دارد (نه این‌که خودشان مشغول دریدن هم باشند برای منافع قدرت‌شان) بلکه همین نظام «دموکراتیک» درست همان روزنامه‌نگارانی را که به کار دموکراتیک کردن آن می‌‌خورند با پارانویا به حبس و شکنجه می‌اندازد؛ در این جدال تعفن‌پراکنانه، انتخابات «آزاد» و منصفانه‌ای وجود ندارد تا «مردم» بتوانند با تکیه بر صندوق‌های رأی حاکمان را بدون خون‌ریزی، خشونت و انقلاب (بله بدون توسل به سلاح و شمشیر) عزل کنند. همان «جایگاه» ولایت از تکرار مطالبه‌ی «انتخابات آزاد» خشمگین و هراس‌ناک است. کسی را که حساب پاک است،‌ از محاسبه چه باک است؟ اگر انتخابات واقعاً چنان‌که «جایگاه» ولایت می‌گویند آزاد است، چه نیازی به این همه خشم و خروش و درشتی؟ در این دعوا، قوه‌ی قضاییه‌ی مستقلی وجود ندارد. اگر وجود داشت و سعید مرتضوی مجرم بود، چه معنایی داشت که قاضی‌القضات نظام در برابر میل و فرموده و خواست رهبری کرنش کند؟ مجرم،‌ مجرم است چه رهبری بگوید چه نگوید. قوه‌ی قضاییه‌ای که عزم و اراده‌ی یافتن قاتلان جوانان ما را در این سه سال گذشته ندارد ولی می‌تواند دادگاهی فرمایشی برای روزنامه‌نگاران و احزاب سیاسی (که دقیقاً جزء‌ لاینفک دموکراسی و نظارت بر قدرت هستند) برگزار کند و به سرعتی باورنکردنی همه را با استناد به اعترافاتی که در نظام استالینیستی هم سابقه نداشت محکوم کند، چه قوه‌ی قضای مستقلی است؟ فضایی که چنین قوه‌ی قضایی ندارد، دموکراتیک است؟
خیلی بیش از این‌ می‌توان درباره‌ی دو یادداشت خانم آروین شرح و تفصیل نوشت و عین عبارات را سطر به سطر به نقد کشید. اما گمان می‌کنم تا همین حد به رؤوس مطلب پرداخته‌ام و کفایت می‌کند. خلاصه‌ی بحث این است که تحلیل خانم آروین،‌ در خوش‌بینانه‌ترین حالت، مبتنی بر مغالطه و درک نادرستی از دموکراسی است و عجیب نیست که منجر به این تجلیل و تهلیل حیرت‌آور از تمام فجایع نظامی شود که امروزه نه در افکار عمومی جهان و نه نزد وجدان و دل‌های مردم ایران مشروعیت پیشین را ندارد. خوب است ایشان که تازه نام‌شان مزین به درجه‌ی دکتری شده است، کمی عنان قلم نگه می‌داشتند و حرمت دانش را با مصلحت حکومت و قدرت (خواسته یا ناخواسته) گره نمی‌زدند.
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟!

پ. ن. خیلی کلنجار رفتم با خودم که این بند را نقل نکنم و چیزی درباره‌اش نگویم ولی خانم آروین همین بند را برجسته و پررنگ کرده‌اند (لابد نه برای ما بلکه برای بعضی خوانندگان خاص و ویژه‌ای که خیلی جایگاه و شأن‌شان «دموکراتیک» است): « ما خیلی عرضه و هنر داریم تلاش کنیم تفسیر همسو با منافع و مطالبات‌ خودمان از وقایع را ترویج کنیم و جابیندازیم و این تفسیر هم این است که منازعه‌ی درگرفته نه مخل آرامش مملکت است، نه مخل امنیت، خیلی هم طبیعی و دموکراتیک و افتخارآمیز برای کلیت نظام سیاسی و از این جهت هیچ هم خلاف خواست و نظر رهبری نیست» (تأکیدها از خود ایشان است). من دلیل این همه اصرار بر حرکت کردن در راستای «نظر رهبری» را نمی‌فهمم. حتی اگر رهبر کشور خیلی هم خوب و عادل و با تقوا و بی‌طرف و عامل ثبات و سربلندی و سعادت کشور و نظام سیاسی می‌بود (که در این سه سال گذشته دست‌کم آشکار شده است در آن تردید جدی وجود دارد)، یکی از مهم‌ترین بخش‌های دموکراسی این است که اصلاً ما بیاییم با همین مخالفت کنیم. الگوی عملی زندگی سیاسی علی ابن ابی‌طالب هم همین را به ما می‌‌گوید. نگرانی خانم آروین یکسره نگرانی‌هایی است که با زبان و ادبیات دستگاه‌های امنیتی نظام جمهوری اسلامی تقریر شده است («مخل آرامش مملکت»، «مخل امنیت»، «افتخارآمیز برای کلیت نظام سیاسی» و در راستای «خواست و نظر رهبری» و الخ). شما نگران دموکراسی هستید یا نگران نظر رهبری و نظام؟! این میانه مردم مهم‌اند یا نظام سیاسی و رهبرش؟! مردم ما تعریف‌شان از «منافع» و «مطالبات» دقیقاً چی‌ست؟ جای ارزش‌ها و آرمان‌های این مردم کجاست؟ مشخصاً جای آرمان‌های دموکراتیک‌شان کجاست؟ اصلاً در این میانه، طرف محل نقد خانم آروین هیچ حرفی هم از دموکراسی نزده بود. ایشان پای دموکراسی را به میانه کشیده‌اند ولی نه تنها به لوازم دموکراسی پای‌بند نیستند بلکه لباس اهل دانش به تن می‌کنند، در چشم مخاطب زل می‌زنند و دموکراسی را جعل و تحریف می‌کنند و به خود حق هم می‌دهند که چون می‌شود از «دموکراسی‌ها» حرف زد، پس حق داریم هر چه دل‌مان خواست به پای این دموکراسی ببندیم و بگوییم اصلاً شما ملت هم که از اول دنبال همین بودید، پس چرا دیگر غر می‌زنید؟ بچسبید به زندگی‌تان!

بایگانی