چرا برگزاری اجلاس ناهمسوها می‌تواند به نفع مردم ایران باشد؟

مبنای عمده‌ی نارضایتی‌های مردمی یا اعتراض مخالفان سیاسی به برگزاری اجلاس ناهمسوها (مشهور به نامتعهدها)، این است که با این کار، شرکت‌کنندگان به نظام سیاسی ایران مشروعیت می‌دهند. بخشی از این استدلال درست است اما در سطحی کاملاً واکنشی باقی می‌ماند و دستاورد عملی، سیاسی یا دیپلماتیک ندارد. این استدلال کمابیش شبیه استدلال کسانی است که تا قبل از ۲۲ خرداد می‌گفتند شرکت در هر انتخاباتی تحکیم پایه‌های مشروعیت نظام است (با تفاوت‌هایی البته که به آن اشاره خواهم کرد). نکته‌ی ظریف بحث این است که مشروعیت یک نظام سیاسی صرفاً در گرو برگزاری یک انتخابات (چه پرشور و چی بی‌رمق نیست)؛ عوامل مهم دیگری در تحکیم مشروعیت نقش دارند اما همه بهتر می‌دانیم نظام جمهوری اسلامی در این سال‌ها کارنامه‌ی تاریکی در تضمین و تأمین آن عوامل دیگر ارایه کرده است.

اما چرا این اجلاس می‌تواند به نفع مردم ایران باشد؟ («می‌تواند» تفاوت دارد با «هست»). برگزاری اجلاسی در این حد و با این مقیاس، ناگزیر مستلزم باز کردن فضا، دست‌کم برای نمایش و تبلیغات است. هر چقدر یک نظام سیاسی سرکوب‌گر و مستبد باشد و هر چقدر با آزادی‌های مدنی در ستیز باشد، ناگزیر است در چنین فضایی، دست‌کم شرکت‌کنندگان و سخنرانان را در اظهار نظرشان آزاد بگذارد. این روزنه‌ی گشوده که به روشنی از مصونیت دیپلماتیک و سیاسی برخوردار است (و پر پیداست که نمی‌توانند برای بان کی مون، محمد مرسی، رییس مجمع عمومی سازمان ملل، یا محمود عباس کیفرخواست صادر کنند یا در فرودگاه بازداشت‌شان کنند)، به این معناست که بعضی حرف‌هایی که به طور معمول وقتی از دهان شهروندان ایرانی بیرون می‌آید پرهزینه است و به بهای جان، مال، آبرو و‌آزادی‌شان تمام می‌شود، بی هیچ دردسری بیان می‌شود. نمونه‌ی برجسته‌اش را در سخنان مُرسی و بان کی مون در آغاز اجلاس امروز دیدیم و شنیدیم.
هیچ تردیدی نیست که نظام جمهوری اسلامی وقتی ناگزیر است این آزادی را به شرکت‌کنندگان بدهد، برای مهار کردن تبعات داخلی‌اش هم ناچار است ماشین تبلیغات‌اش را به کار بیندازد تا اثر این‌ها را در «داخل» خنثی کند (طبعاً به این سادگی دست‌اش به «خارج» و رسانه‌های بیرون از سیطره‌ی نظام نمی‌رسد). ساده‌ترین اقدام‌اش،‌ دست بردن در عبارات سخنران‌ها هنگام ترجمه و گزارش جلسات است (این کار را در رسانه‌های بین‌المللی‌شان مثل پرس تی‌وی نمی‌توانند بکنند یا دست‌کم من ندیده‌ام). سرراست‌ترین شیوه‌اش هم روایت گزینشی و جهت‌دار تمام این حرف‌هاست. پر پیداست که برای چنین کاری، برای این‌که هر چه رسواتر بتوانند این کار را بکنند، نیازمند وقاحتی بی‌همتا در سراسر کره‌ی زمین هستند که الحمدلله در این سال‌ها استاد آن شده‌اند و خوب از پس‌اش بر می‌آیند.

این اجلاس قرار نبود و نیست که کاری را که خودِ مردم باید برای آزادی‌های‌شان انجام دهند به جای مردم به دوش بکشد. این وظیفه‌ی خود مردم است، نه اجلاس یا افرادی که در آن شرکت می‌کنند. نباید انتظاری را که از خودمان داریم، از آن‌ها داشته باشیم. البته باید این جنبه‌ی قصه را هم دید که این اجلاس بدون شک زمینه و بهانه‌ای است برای این‌که نظام بتواند در این روزگار سخت و کمرشکن تحریم‌ها که روز به روز به دامنه و پیامدهای‌اش افزوده می‌شود – درست بر خلاف تبلیغات رسمی نظام که عمدتاً محورش حفظ روحیه است – قدمی بردارد برای دور زدن تحریم‌ها یا پیدا کردن بازارهای تازه. نشانه‌اش هم حرف‌های رستم قاسمی بود که آشکارا اشاره داشت به این‌که بازار نفت ایران آسیب دیده است و از این اجلاس برای یافتن بازارهای تازه استفاده خواهند کرد. چشم‌انداز ترمیم این آسیب البته بسیار ضعیف به نظر می‌رسد. بدون شک، ما از تحریم‌ها خرسند نیستیم. تحریم‌ها نه تنها یک نظام بخت‌برگشته و فاقد مشروعیت مردمی را هدف قرار می‌دهد بلکه هم‌زمان تیغ‌اش در گوشت و پوست مردم ما هم فرو می‌رود.

این اجلاس اگر این دستاورد حداقلی را داشته باشد که بخشی از صدای خاموش‌شده‌ی مردم ما، یا از زبان خودشان، یا از تریبون همین اجلاس و در زبان دیگران شنیده شود، یک قدم هر چند ناچیز و سست و بی‌رمق برداشته شده است. اما اصل مشکل هم‌چنان به قوت خود باقی است. برگزاری باشکوه‌ترین اجلاس هم وجود مشروعیت را برای یک نظام سیاسی نشان نمی‌دهد. چنین اگر بود، درست در واپسین روزهای نظام شاهنشاهی، عظیم‌ترین و پرهزینه‌ترین نمایش‌های تبلیغاتی در ایران برگزار می‌شد ولی نظام از درون به شدت از هم‌گسیخته و آشفته بود. تصور و خیال خودِ نظام را ما نباید با عین واقعیت یکسان بگیریم. واقعیت این است که این اجلاس‌ها مشروعیت‌زا نیستند؛ تکیه بر رأی مردم، بازگشت به صدای مردم و جدی گرفتن اکثریت جامعه و برقراری عدالت و آزادی است که مشروعیت را می‌سازد، نه تظاهر به داشتن مشروعیت.

اجلاسی که در آن مهم‌ترین جنبه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی – یا در واقع تمام بندهای آن –  به شدت نقد شود (در سخنان مُرسی که این همه رسانه‌های نظام برای او تبلیغ کرده بودند و خیال بازگشت «اسلام‌گرایی» باعث ذوق‌زدگی زودرس‌شان شده بود و در سخنان بان کی مون می‌شد این‌ها را به روشنی دید)، اجلاسی نیست که قرار باشد در خدمت بسط تبلیغات نظام جمهوری اسلامی باشد. هیچ چیزی در این سخنان نبود که مهم‌ترین و کلیدی‌ترین جنبه‌های سیاست خارجی ایران را تأیید کند. انتقاد تلویحی از موارد نقض حقوق بشر در ایران و نبودن آزادی‌های مدنی و آزادی گردهمایی‌ها هم درست همان چیزی است که کام دستگاه تبلیغاتی و دروغ‌پرداز نظام فعلی را تلخ می‌کند. فکرش را بکنید که به جای یک اجلاس، قرار بود چند اجلاس با چنین ابعادی در ایران در ظرف یک سال برگزار شود. فشار و هزینه‌ای که از لحاظ تبلیغاتی به نظام وارد می‌شود، بی‌تردید سنگین خواهد بود. کشاندن نظام سیاسی ایران به بازی دیپلماتیک و سیاسی (و دور کردن‌اش از مخفی‌کاری و تبلیغاتِ پرهیاهو)، یعنی کشاندن ایران به فضایی شفاف. از این فضا باید استقبال کرد. درست است که در چنین فضایی دستگاه‌های تبلیغاتی و امنیتی تمام کوشش‌شان را برای خنثی کردن این فضای باز به خرج خواهند داد، ولی هم در کوتاه‌مدت و هم در درازمدت، میدان بازی را به «دیگری» واگذار کرده‌اند. البته نمی‌توان نقش شرکت‌کنندگان را نادیده گرفت. فرض کنید که مرسی و بان کی مون این حرف‌ها را نزده بودند. طبیعی بود که می‌شد گفت ایران از اجلاس بهترین بهره‌برداری را برای زمان خریدن کرده است. ارزیابی اولیه‌ی من از فضای جلسه‌ی امروز این بود که چشم‌انداز توفیق ایران برای پیش بردن سیاست تبلیغاتی و لاپوشانی‌اش بسیار تیره است.

این مغالطه که این برنامه‌ها نشان‌گر و منعکس‌کننده‌ی مشروعیت نظام سیاسی و خوب و آرام بودن همه چیز است، مغالطه‌ای است ساخته و پرداخته‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی نظام. ما نباید این مغالطه را جا بیندازیم. موضع ما روشن است. جنبه‌های ارزشی و اخلاقی ماجرا، و حتی ابعاد قانونی و حقوقی آن، هم به روشنی دلالت می‌کنند که هیچ‌کدام از این‌ها نشانه‌ی مشروعیت داشتن یا سلامت اخلاقی و قانونی نظام نیست. سلامت اخلاقی و قانونی نظام تنها زمانی تضمین می‌شود که نظام منعکس‌کننده‌ی خواست و اراده‌ی مردم – و اکثریت قاطع مردم – باشد نه تنها بازتاب سلیقه‌ی بخشی از مردم یا بخش برجسته‌ی نیروهای نظامی و امنیتی که مقدرات کشور را به دست گرفته‌اند.

واگرایی آشکار ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی با ادبیات سیاسی بین‌المللی نکته‌ای نیست که از چشم ناظران هوش‌مند پنهان بماند. ادبیات حاکم بر مجامع بین‌المللی چیزی است که مسؤولان این نظام را به ویژه در سال‌های اخیر به زحمت می‌اندازد. برای به چالش کشیدن این ادبیات، تنها عاملی که می‌تواند فضا را غبارآلود کند، بی‌شک سخنان وقیحانه و هوچی‌گرانه‌ی محمود احمدی‌نژاد است که باز هم به جای شکستن آن فضا، تنها باعث بی‌آبرویی بیش‌تر و آسیب زدن به وجهه‌ی نظام می‌شود. بعید می‌دانم – هر چند محال نیست – که کوشش نظام جمهوری اسلامی برای زمان خریدن و عبور از بحران اقتصادی و بین‌المللی فعلی اکنون که حلقه‌ی فشارها روی سوریه بیش از پیش تنگ می‌شود، به نتیجه‌ی ملموسی برسد. استمرار نظام جمهوری اسلامی تنها در گرو بازگشت به مردم و ترمیم و بازسازی اعتمادی است که به شدت آسیب دیده است. نظام برای تحقق این هدف، چقدر باید هزینه بدهد و آیا حاضر به پرداخت این هزینه هست یا نه؟ شواهد موجود خلاف آن را می‌گوید. اما زمان بهترین داور است. زمان نه تنها داوری خواهد کرد بلکه با سخت‌گیری و بی‌رحمی از همه‌ی نظام‌های سیاسی، از جمله نظام سیاسی ایران،‌ عبور می‌کند.

پ. ن. فراموش نکنید که سخنان بان کی مون، درست بعد از جلسه‌ای است که با رهبری نظام داشته است نه قبل‌اش. یعنی جلسه با عالی‌ترین مقام نظام جمهوری اسلامی هم باعث نشده است که بان کی مون تغییری در موضع‌اش بدهد.

بایگانی