رمضان ماه شادی است. دستکم برای عربها چنین است. و وقتی میگویم عربها، سخن عامی است که مسلمان و غیرمسلمان ندارد. رمضان، بخشی از سنت فرهنگی عربهاست. عربها با رمضان شادی میکنند و ذوقی از آن میبرند با تمام آداب و مناسکاش.
رمضان فقط منحصر در مناسک و شعائر دینی نیست. رمضان فقط همین مجموعهی توصیهها و دستورات و احکام شرعی نیست. رمضان حتی در دایرهی اندکی وسیعتر و عمیقترِ لایهی باطنیتر و تأویلیتر نگاه صوفیان و باطنیان منحصر نیست. نه اینکه رمضان اینها نیست. هست و نیست. وقتی رمضان را از متن سنت فرهنگی عربها بیرون بیاوریم و منتقلاش کنیم به جای دیگر، طبعاً هر کسی با رجوع به شاکلهی خودش و با توجه به بستری که در آن روییده است به آن پاسخ میدهد. اگر نگاه فقیهانه یا سنتی محض باشد، بدیهی است که در دایرهی احکام و فرایض به آن مینگرند. اگر لایهای معرفتیتری در آن مندرج باشد، جنبهی صوفیانهتر و هنریتری هم به آن افزوده میشود.
اما رمضان همهی اینها هست و نیست. نیست یعنی اینکه حس میکنم گاهی رمضان چنانکه باید برای غیرعربها در متن زندگی مثل خون جاری نیست. انگار گاهی اوقات چیزی عاریتی است. صحبت از خوب و بد بودن نیست. صحبت از درونی کردن نسبت رمضان و شادی است. رمضان هست. شادی هست. اما جدا جدا گویی وجود دارند – و طبعاً کاری ندارم به غیرعربهایی که وقتی رمضان فرا میرسد ماه عزاست برایشان از فرط فشار جامعهی مذهبی و مرزکشیهای بیمزه و تعصبهای احمقانه و بیجایی که دیانت و رمضان را لوث میکنند. این جدا جدا بودن رمضان و شادی و اینکه هنوز نسبت رمضان و شادی گویی درونی نشده است – و اگر هم به زبان از نسبت میان رمضان و شادی سخنی در میان میآید تنها در دایرهی همان حال و هوای دینورزی و مناسک دینی است – چیزی است که آدمی را به فکر فرو میبرد (دستکم اگر این تلقی حظی از درستی داشته باشد).
میدانم حرفی که میخواهم بگویم شاید گنگ باشد. ابهام دارد. ارتباط برقرار کردن با آن به ویژه برای کسانی که وقتی در درون سنت دینی هستند – یا کلاً انسانهایی با شاکلهای شدیداً دینیاند – سخت میتوانند لحظاتی هم که شده از کمند دین خارج شوند و اندکی کافر شوند، سخت است. برای فهم ماجرا کمی – شاید – جنون لازم است یا شاید هم رندی. نمیدانم. شاید هم مثلاً یک نوع خاص خردورزی. هر چه هست چیزی است که نمیشود به این ابزارهای معمول و این مناسک متعارف و عادی دینورزی و دینورزان به آن رسید. یک ابزار خاص لازم دارد. یک تجربهی خاص میخواهد.
عربها – دستکم حس من از روی مشاهداتام این است – راحتتر این را میچشند. نه اینکه جهان عربها در درونی ساختن نسبت رمضان و شادی خیلی آرمانی باشد. بعید میدانم آرمانی باشد. ولی این نسبت میان رمضان و شادی خیلی در میان عربها سیالتر و روانتر است.
در فهمی که من از دین دارم – و از روزه و رمضان و قرآن – اینها ابزار شادیاند. شادی با شاکلهی آدمی گره خورده است (همین آدمی که از غم هم هرگز جدایی ندارد). یا دقیقتر بگویم: من دین را با شادی میفهمم. دینی که نتواند آدمی را شاد کند، یک جایاش میلنگد. روزه و رمضان هم همینطور. قرآن هم ایضاً. دستکم تجربهی خود من این است که قرآن، مرا شاد میکند. طراوتی به من میدهد که خیلی چیزها نمیدهد. مثل نسیمی است که بعد از ساعتها تفتیدن زیر آفتاب از صورت آدمی عبور کند. مثل بارانی است که در کویر میبارد. در این حد هم کافی نیست. شادی هم فقط حظ و بهرهی معنوی و روحانی نیست. شادی اگر نتواند درونی شود و به بیرون آدمی منتقل شود، اندکی خیالبافانه است. و اینجاها که میرسم عنان قلم از دستام در میرود. شادی با عشق نسبت دارد. با آزادی نسبت دارد. با آدمزادی نسبت دارد:
عشق شادی است، عشق آزادی است
عشق آغاز آدمیزادی است…
فکر میکنم کسانی که این روزهای ماه رمضان، احتمالاً کل طرب را تعطیل میکنند و فکر میکنند باید خودشان را فقط صرف قرآن خواندن و مناجات و دعا کنند، به روح پیام اسلام و قرآن و رمضان پشت میکنند. نه اینکه این کارها را نباید کرد. نکته این است که اینها مانع طرب کردن نیست. یعنی اگر آدمی نتواند در یک روز هم قرآن بخواند هم مناجات و دعایاش را داشته باشد و هم گوش به نغمهی طربی بدهد، یک جای کارش بدجوری میلنگد. نه اینکه مسلمان نیست. اصلاً ما که هستیم که بگوییم کسی مسلمان هست یا نیست. به خودشان مربوط است. ولی حس من این است که دیگر این عبودیت، رو به زندگی ندارد. در لباس زندگی کردن پشت به زندگی میکند. در لباس دینورزی رو از زندگی میگرداند. من فکر میکنم که رمضان ماه آشتی دین و زندگی است. تلقی من از رمضان این است. همیشه این نبوده است اما این روزها بیشتر و بیشتر به آن میرسم. رمضان را نمیتوانم جدا از زندگی، جدا از شادی، جدا از عشق و جدا از طرب بفهمم. اگر اینجوری رمضان را میفهمید، رمضانتان طربناک باد:
این قافلهی عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی! غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد!
مطلب مرتبطی یافت نشد.