کتاب تازهی حمید دباشی، «ایران، جنبش سبز و آمریکا»، با عنوان فرعی «روباه و تناقض»، این روزها به زبان انگلیسی به بازار آمده است. چیزی حدود یک سوم کتاب را تمام کردهام و تا اینجا سخت از خواندناش لذت بردهام. فکر کردم به دلایل مختلف لازم است چیزی دربارهی این کتاب بنویسم. کمترین دلیلاش این است که کتابی خواندنی را به خوانندگان علاقهمند معرفی کنم.
حمید دباشی در این کتاب، ابتدا در بخش نخست، داستانی را از کلیله و دمنه نقل میکند: داستان شیر و روباه و الاغی را که روباه برای شیر محتضر الاغی را اغوا میکند تا ضعف شیر با خوردن اعضای قوتبخش الاغ جبران شود. این داستان، ضربآهنگ کتاب را تعیین میکند. تمثیلهای داستان، نسبت و رابطهی آمریکا، جمهوری اسلامی و خاورمیانه را تصویر میکند. البته در هر تمثیلی ممکن است عدهای مناقشه کنند یا اجزایی از آن را نپذیرند و همهی اینها بستگی به زاویهی دیدی دارد که اختیار میکنند. این داستان، از یک سو، بدون شک منتقد سیاستهای فزونیخواهانهی آمریکاست و انتقادهایی گزنده نسبت به اسراییل دارد. در این میان، البته هیچ امتیازی به جمهوری اسلامی نمیدهد و نظام حاکم ایران را نیز به یک اندازه مینوازد.
اما اهمیت این کتاب برای جنبش سبز چیست؟ به نظر من، این کتاب ویژگیهای مهمی دارد که در زیر فهرستوار دربارهشان توضیح میدهم.
۱. زبان و نثر کتاب: حمید دباشی در شمار معدود نویسندگان ایرانی است که به زبان انگلیسی سالهاست کتاب مینویسد و نثری فخیم و استوار دارد. من همیشه نثر انگلیسی حمید دباشی را ستودهام و تردید ندارم که در میان معاصرین ما، قلم انگلیسی دباشی، از استوارترینهاست. این نکته برای کسی که به زبان انگلیسی و برای مخاطب غیرفارسیزبان مطلب مینویسد، نکتهای است فوقالعاده مهم و امتیازی است که بیشک باید به رسمیت شناخته شود و قدر ببیند. (من پیش از این هم دربارهی قلم حمید دباشی نوشتهام و شیوهی کارش را ستودهام و آن وقتها هنوز از جنبش سبز خبری نبود؛ اینجا را ببینید: شورش ضد متن).
۲. ساختار روایی: کتاب حاضر، روایتی دلنشین و جذاب دارد. روایت کتاب، نه محبوس صورتبندیها و شیوهی بیان آکادمیک است – که دباشی در آن هم نویسندهای زبردست است – و نه چندان پیشپاافتاده و دستمالی شده است که خوانندهی سختگیر را برماند. در هم آمیختن مسایل حساس و پیچیدهی سیاست و روابط بینالملل با قصه و حکایت و استوار کردن آنها با شواهدی از تاریخ و سیاست معاصر کار سادهای نیست و هنرمندی میخواهد. روایت کتاب، به نظر من هنرمندانه و گیراست. دربارهی این نکته، باز هم در زیر توضیح خواهم داد که چه اهمیتی برای ما دارد.
۳. چهارچوب نظری: نویسنده شناختی دقیق و نزدیک از سیاستهای آمریکا در نیمقرن اخیر دارد. نگاه انتقادی او به سیاستهای آمریکا، یکی از نقاط قوت این کتاب است به این معنا که نویسنده نه مرعوب و مفتون آمریکا به مثابهی بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی قرن است و نه جنبههای مثبت نظام سیاسی آمریکا را نادیده میگیرد. این نکته به نویسنده کمک میکند که هنگام تحلیل رابطهی جمهوری اسلامی و آمریکا و نوع برخورد آمریکا/ایران با جنبش سبز، نگاهی واقعبینانهتر داشته باشد. از همه مهمتر، اهمیت کتاب در این است که جنبش سبز را در متنی وسیعتر تفسیر میکند: برای نویسنده این رخدادها فقط در همین یکی دو سال اخیر معنا پیدا نمیکند. دیدن پیشینه و سابقهی رخدادهای فعلی و نگاه کردن به آنها از افقی بالاتر بسیار مهمتر است تا دیدن اتفاقهای ناگوار و تلخ یکی دو سال اخیر. (گمان نکنم نیازی به گفتن داشته باشد که کسانی که همگرایی به اندیشههای نئوکانی و سیاستهای احزاب دست راستی دارند و از عاشقان سینهچاک جمهوریخواهان و سیاستهای جورج بوش هستند، کتاب را نخواهند پسندید!).
۴. جنبش سبز: دربارهی محتوای کتاب و نگاهاش به جنبش سبز باید به تفصیل نوشت (و من هنوز تمام کتاب را نخواندهام). اما تا همین مقدار که از کتاب خواندهام، به نگاهی امیدبخش و دلگرمکننده رسیدهام: نویسنده، جنبش سبز را یک حرکت سیاسی نمیداند و در حقیقت جنبش سبز را عبور از مدرنیتهی سیاسی به مدرنیتهی جامعهگانی میداند (جامعهگانی معادلی است که آشوری برای societal آورده است). جنبش سبز، نقطهی عطفی است که الگویی تازه را در سیاستورزی نوید میدهد و سرآغاز فرهنگی جهانشهری است. جنبش سبز، انقلاب یا براندازی نیست. میتوان بسیار بیش از این دربارهی نگاه نویسنده به جنبش سبز نوشت ولی به نظر من صفحات ۵۳ تا ۶۱ کتاب، از درخشانترین تعبیراتی است که تا به حال دربارهی جنبش سبز خواندهام به ویژه تعبیری که دباشی از «رأی من کو؟» دارد. نویسنده به شیوایی توضیح میدهد که خصلتی که جنبش سبز را در این شعار از حرکتهای دیگر متمایز میکند در چیزی است که نگفته است: این شعارها هرگز تبدیل نشد به «تفنگ من کو؟» و تمام شعارها «رأی من کو؟» بود و البته نظام امنیتی و سیاسی همیشه «رأی من کو؟» را «تفنگ من کو؟» میشنید در حالی که هیچ صاحب بصیرتی نمیتوانست دربارهی وزن و اهمیت این شعار مسالمتآمیز خطا کند مگر کسی که سخت گرفتار توهم و خیال باشد (این تعابیر اخیر البته از من است). دباشی در همین صد صفحهی اول، انتقادی جدی را هم به نظریهی «جامعهی کلنگی» کاتوزیان وارد میکند که به باور من انتقادی است بسیار به جا. خلاصه اینکه این کتاب، نمونهای است از انتقادهایی که به نظریهی کاتوزیان وارد میشود (و البته من هیچوقت با نظریهی جامعهی کوتاهمدت – یا کلنگی – کاتوزیان همدلی نداشتهام و همواره فکر میکردم که نگاهی است بسیار بدبینانه و حتی از سر نخوت و تحقیر به جامعهی ایرانی).
۵. تأثیرگذاری: این کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده است نه به زبان فارسی. در زبان انگلیسی، به جز ستونهایی که در روزنامهها آمده یا مقالاتی که در همایشهای مختلف دانشگاهی یا جلسات سیاسی دولتهای مختلف غربی ارایه شده است، هیچ متن مؤثری تا به حال منتشر نشده است. این کتاب، اثری است که از آدم عادی و غیرمتخصص گرفته تا آدم دانشگاهی و اهل فن میتوانند آن را دست بگیرند و دو سه روزه در مسیر خانه تا محل کار در قطار یا اتوبوس تماماش کنند. زبان، روایت و اطلاعات ارایهشده در کتاب، آن را تبدیل به منبعی غنی برای خوانندهای غربی میکند که میخواهد تصویری نسبتاً روشن از جامعهی ایرانی امروز داشته باشد. من هیچ اثری را سراغ ندارد که توانسته باشد از افق دیدی بالاتر و در متنی بزرگتر ماجراهای سیاسی امروز ایران را تصویر و تفسیر کرده باشد و تمام اهمیت ماجرا در این است که این کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده است و تا مدتهای مدیدی نام «جنبش سبز» را در حافظهی جمعی اروپاییان و آمریکاییها ثبت خواهد کرد. این گام مهم و بلند را باید ستود.
آنچه تا اینجا نوشتهام بیشتر متکی بر بخشهایی بوده است که تا حدود صفحهی ۸۰ کتاب خواندهام. البته، پارهای از مواردی که در بالا گفتهام فارغ و مستقل از این است که کل کتاب را خوانده باشم یا نه (مخصوصاً بند ۱، ۲ و ۵) و همچنان میتوانم به قوت از سخنام دفاع کنم: میگویم و میآیماش از عهده برون. میفهمم که عدهای ممکن است تحلیل دباشی را نپسندند و حتی از شخص دباشی خوششان نیاید. اما بدون شک حمید دباشی برای ما ایرانیان سرمایهای است، چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید؛ چه با تحلیل او موافق باشیم یا مخالف. گمان من این است که این کتاب کوتاه، نقش مهمی در شناساندن جنبش سبز به جامعهی غربی ایفا خواهد کرد و تأثیری مهم در آگاهی آنها نسبت به ایران، مردم ایران، جمهوری اسلامی، جنبش سبز، آمریکا، اسراییل و خاورمیانه خواهد داشت. امیدوارم کتاب به زودی به فارسی منتشر شود و کتابهایی از این دست، به زبان انگلیسی، بیشتر نوشته شود.
پ. ن. عنوان نوشته را از عنوان مقالهای از دکتر سروش، «تفسیر متین متن» (Text in Context) و دلیلاش هم این بود که به نظر من دباشی، جنبش سبز را در بستر و سیاق مناسبی، از نظر من، تفسیر و تصویر میکند.
مطلب مرتبطی یافت نشد.