۱. چرا رسانهی فارسیزبان خارج از کشور از اساس وجود دارد؟ چرا مثلاً در عربستان سعودی یا لیبی رسانهای به زبان انگلیسی وجود ندارد که اخبار داخلی بریتانیا را گزارش و تحلیل کند؟ یک دلیل سادهاش این است که خود بریتانیا به قدر کافی رسانهی آزاد و مستقل دارد و صدای مردماش بیش از صدای عربستان سعودی یا لیبی شنیده میشود. جواباش شفافیت و آزادی و استقلال رسانهای است و موازین آزادی اندیشه و آزادی بیان و غیره. اما دلیل دیگرش این است که: کشورهایی مثل بریتانیا و آمریکا به خاورمیانه و ایران علاقهی راهبردی دارند. و بخش بزرگی از این علاقهی آنها با سابقهی استعماری و دخالت کشورهای قدرتمند غربی در این منطقه بر میگردد. همانطور که اورینتالیسم و استعمار (و امپریالیسم) طیف دارد، میشود مثلاً رسانههای فارسیزبان آلمان و هلند و فرانسه را با بریتانیا و آمریکا قیاس کرد. خصلت رسانههای فارسیزبانشان را به خوبی میتوان با خصلت امپراتوریهای ماقبل فروپاشی استعمار و سیاستهای امپریالیستی آمریکا قیاس کرد. و بپرسید چرا اسپانیا و پرتغال و ایتالیا رسانهی فارسیزبان ندارد؟ و چرا مثلاً روسیه دارد؟ شباهت و تفاوت این کشورها در چیست؟ در قدرت سیاسی جهانی و علایق راهبردیشان در منطقه.
۲. رسانههای فارسیزبان خارج از کشور – پیش و پس از انقلاب – عمدتاً در حاشیه و به موازات سیاستهای کشورهای میزبانشان به مسایل داخلی کشورهای محل بحث هم پرداختهاند و خیلی اوقات پناهگاه منتقدان و معترضان سیاسی و همچنین روزنامهنگارانی شدهاند که در کشورهای خودشان تحت تعقیب و آزار بودهاند. این سرپناه جستن و البته به تبع آن معیشتی ساختن خواستهی طبیعی هر انسانی است. در این چارچوب همهی روزنامهنگاران مثل هم نبوده و نیستند. تفاوت افراد را میشود در نوشتهها و سلوک اجتماعیشان به وضوح دید.
۳. بیطرفی رسانه و رسانهچی، افسانه است و بس. چنین چیزی وجود خارجی ندارد. هم به دلایل معرفتشناختی و هم به دلایل سیاسی. هیچ انسان و دانشوری مبرا و عاری از جانبداری و نظرهای شخصی خودش نیست. این سخن فرق دارد با اینکه بگوییم پس همگان متعصباند. این دو گزاره تنها گزارههای ممکن نیستند. طیفهای بسیاری در این میانه هست. اصل نکته اما این است که هیچ روزنامهنگاری نمیتواند مدعی شود حقیقت، تمام حقیقت و فقط و فقط حقیقت را دارد میگوید. به این دلیل ساده که هر روزنامهنگاری انسان است و معرفت و شناخت انسانی در هر حوزهای مقید است. همیشه اطلاعات تازهای ممکن است روایت شما را نقض کند. تازه فرض ما این بود که روزنامهنگار مزبور همیشه جویای حقیقت بوده باشد. چنین نیست که شما اگر در رسانهی الف کار کنید، همیشه بنا به تعریف درستکار خواهید بود و منصف و اگر در رسانهی ب کار کنید همیشه و بنا به تعریف درست خلاف آن هستید. این هم افسانه است.
۴. راه برونرفت از این وضعیت چیست؟ به خیالم بهترین راه گشودگی فضای سیاسی و رسانهای داخل ایران است. برای این شاهد هم فراوان است. در دورهی ریاست جمهوری خاتمی به خصوص در دورهی اول، رسانههای فارسیزبان خارج از کشور عمدتاً چیز زیادی برای گفتن نداشتند. چیزی نبود که در رسانههای داخل گفته و نوشته نشود. رسانههای خارج از کشور حداکثر بعضی نکات را صریحتر میگفتند. همین. بعد از قلع و قمع مطبوعات داخل ایران، رسانههای خارج کشور زمین مستعد خود را یافتند. از این حیث سرنوشتشان به سرنوشت و رفتار حاکمان سیاسی ایران گره خورده است. اینها بدون آنها بیمعنا میشوند و بر عکس. تا در فضای سیاسی و رسانهای داخل ایران به شفافیت و نظارت قانونی بلاتبعیض نرسیم و میدان رسانهی و قانون عرصهی تاختوتاز خودسری و رفتارهای کیهانی باشد، وضع رسانهی خارج از کشور هم همین است. آنها هم بالاخره در این فضای بنبست همدلانی پیدا میکنند که از رفتارهای داخلی به ستوه آمدهاند و جایی برای شنیدن سخنانی متفاوت میخواهند حتی اگر آن سخنان نادقیق و گاهی کذب باشند. مهم برایشان تشفی خاطر است نه حتی حقیقت. نظام ایران در پدید آوردن این فضا و دامن زدن به آن سهم دارد. بیرونیها هم در آن دخیلاند. اینها به هم وابستگی درونی دارند.
۵. ولی کمترین کاری که میشود کرد چیست؟ به نظرم رعایت کردن بعضی اصول حداقل. اول اینکه دروغ نگوییم ولو با گفتن آن دشمن ما – شما حتی بگو دشمن عدالت و آزادی و انسان – را بشود مخدوش و ملکوک کرد. دوم اینکه اصول خبرنگاری را درست رعایت کنند. برای هر سخنی منبع کافی داشته باشند. روایتهای مختلف را ارایه دهند. تکمنبعی نباشند. از هیجانزدگی و برچسب زدن پرهیز کنند. اگر اینها را خوب مقایسه کنید میبینید که روز به روز رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به بعضی از رسانههای افراطی و بیمار داخل و خارج کشور شبیهتر شدهاند.
۶. بدترین و بیخاصیتترین پاسخ به رسانههای خارج از کشور، برچسب بیگانه یا خودفروخته یا صهیونیستی زدن است. خود همین برچسبزدنها باعث تدوام این فضا شده است. به جای چنگ و دندان نشان دادن به همدیگر رسانههای داخل و خارج از کشور باید نشان بدهند کدام یک میتوانند مسؤولیتهای خبریشان را بدون افتادن در دام سیاستهای این طرف یا آن طرف با حداقل دخالتهای شخصی ادا کنند. افق روشنی برای این رسانهها هست؟ شاید باشد ولی در پنج شش سال پیش رو به نظرم نه.
مطلب مرتبطی یافت نشد.