ترس در چشمان قدرت، دلیری در دل‌های مردم

فرا رسیدن سالگرد انتخابات ۸۸، هراسی در وجودِ قدرت حاکم انداخته است. عجیب نیست اگر حاکمیتِ سیاسی به خواسته‌ی مشروع سبزها برای راهپیمایی پاسخ مثبت ندهد و کمترین تلاشی برای تضمین حقوق قانونی آن‌ها در راستای اصول مصرح قانون اساسی نکند. دلیل این خودداری روشن است. چرا حاکمیت سیاسی که تمام منافذ اطلاع‌رسانی را قبضه کرده است و اساس استمرار قدرت‌اش قلب حقیقت و محدود کردنِ آگاهی‌هاست، اجازه‌ی وقوعِ برنامه‌ای را بدهد که می‌تواند به بلیغ‌ترین وجهی بنیان خبرتراش و تحریف‌گر امپراتوری دروغ را افشا کند؟
قدرت‌های نظامی و امنیتی تنها کاری که می‌توانند بکنند ارعاب کسانی است که در یک سال گذشته، به حبس قانون‌گریزان قدرت‌مدار افتاده‌اند. شمارِ آن‌ها که روی حبس، تهدید و شکنجه را دیده‌اند چقدر است؟ این عده – که طیف‌های مختلفی را شامل می‌شوند – تنها کسری از گروهی هستند که در راهپیمایی ۲۵ خرداد عظمت‌شان را به رخِ قدرت کشیدند. چرا باید یک بار دیگر اجازه دهند که جمعیتی که قابلیت زیادی برای بسیج‌گری دارد پیش چشمانِ ناباور قدرت بایستند؟ چرا کسانی که با هزینه کردن تمام منابع و ثروت‌های عمومی و ملی، نمایش‌های مهندسی‌شده‌ی شش-هفت ماه گذشته را تدارک دیده بودند، بخواهند اجازه بدهند که ضعفِ راهپیمایی‌سازی‌شان – با وجود بهره‌مندی از همه‌ی امکانات عمومی – بر آفتاب افکنده شود؟

حاکمیت سیاسی و دولت کودتا از آشکار شدن معترضان و حضور آن‌ها در عرصه‌های عمومی که به دست قدرت مصادره شده است،‌ هراس دارد. امپراتوری دروغ از بر ملا شدن نیرنگ‌ها و خبرسازی‌های‌اش هراس دارد. اگر ماه‌هاست نمایش می‌دهد که «فتنه‌ی سبز» مرده است و آن را دفن کرده، چرا باید کاری کند که خلاف مدعای‌اش ثابت شود؟

این راهپیمایی چه رخ بدهد و چه از آن ممانعت شود، خودِ نشان یک نکته‌ی بدیهی و بلیغ است: قدرت واقعی در دستان نیروهای نظامی و امنیتی نیست؛ قدرت واقعی در دستان مردمی است که اگر قید حبس، تهدید، ارعاب، تهمت تکفیر و بهتان وابستگی خارجی برداشته شود، ناچیز بودنِ هیمنه‌ی قدرت و ثروت را می‌تواند نشان دهد.

این از دستاوردهای مهم جنبش سبز است که ترس را جا به جا کرده است. ترسی که در دل‌های مردم بود، جای خود را به دلیری داده است و به چشمان و هوش و حواسِ قدرتِ مسلط نقل مکان کرده است. این شهامتِ بی‌مثال و جابه‌جایی ترس، تنها یکی از ثمرات جنبش مدنی، حرکتِ سبز و رستاخیز آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه‌ی مردمِ ماست. مهم‌تر از آن،‌ این حقیقت‌جویی و ایستادگی در برابر خبرسازی و دروغ‌پردازی رسانه‌های حکومتی چیزی است که  در لایه‌های دیگری از مردم که خوش‌باورانه اعتمادی خالصانه و مؤمنانه به دستگاهی داشتند که گمان می‌بردند باید قیام به دفاع از حقیقت کند اما اکنون در جانبِ دروغ ایستاده، آرام‌آرام رسوخ کرده است. این بذر، به بار نشسته است و دیری نخواهد پایید که میوه‌های شیرین آن به کامِ همه‌ی ملت خواهد نشست (چند سال که در قاموسِ زمانی چیزی نیست). حقیقت و آزادی هیچ‌کس را زیان ندارد، حتی دشمنان‌اش را.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که آگه‌تر بود جان‌اش فزون
فروپاشی تدریجی بساط خبرسازی و دروغ‌تراشی و ریشه دواندن بذر آگاهی و خبر، جانِ تازه‌ای در مردم می‌دمد. این احیای معنوی، این رستاخیز خبری، کلیدِ برچیده شدن بساط آزادی‌ستیزی و عدالت‌گریزی است. شیشه‌ی عمر دیوان به آگاهی و معرفت شکسته می‌شود. «ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی»!
بایگانی