تغییرِ سبز؛ تغییرِ سُرخ

شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جنبش سبز، درنگی است که در آن هست: درنگ در ایجاد تغییر. تغییرِ سبز، تغییری سریع نیست. تغییرِ سبز، تغییری است چون رویش گیاهان پس از زمستانی طولانی. تا این بذرها سر از خاک برون کنند و به بار بنشینند، زمانی خواهد گذشت. «تابش خورشید و سعی باد و باران» برای این است که این میوه‌ها به آرامی و آهستگی رسیده شوند. 
نقطه‌ی مقابل تغییرِ سبز، تغییرِ سرخ است. تغییرِ سُرخ، خواهان دگرگونی‌های سریع است. مطالباتی که تحقق‌شان در کوتاه‌مدت اراده می‌شوند، جایی به کشاکش و خون‌ریزی خواهند رسید، مگر این‌که طرف مقابل اساساً از اصرار بر موضعِ آزادی‌ستیز و ضد-عدالتِ خود دست بکشد. تغییرِ سرخ ناگزیر خواهان حساب‌رسی و حساب‌کشی‌های دقیق و موشکافانه است (که در بسیاری جاها به افراط و بی‌انصافی هم کشیده می‌شود) و دگرگونی‌های بطیء یا آرام رضایتی برای جویندگان‌اش نمی‌آورد.
تاریخ نشان داده است که دگرگونی‌های سریع و تغییرهای سرخ، همراه بوده است با رخدادهای ناگواری که در آن اصول مدنی و حقوق اولیه‌ی بسیاری از انسان‌ها در گرماگرمِ حساب‌کشی‌ها و شتابِ استقرار وضعیت‌های تازه پای‌مال می‌شود.
جنبش سبز این بختِ بلند را داشته است که هم به خاطر خردمندی و هوش‌مندی سیاسی رهبران‌اش و هم به خاطر مقاومتِ و در عین‌حال خطاهای پیاپی حریف‌اش به سرعت همه‌ی خواسته‌های‌اش محقق نشده است. اصرارِ میرحسین موسوی بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی، درنگ و تأملِ او در موضع‌گیری‌های مختلف سیاسی، به ویژه وقتی زیر فشار جویندگانِ تغییرِ سرخ قرار می‌گیرد، شکل‌گیری آرام شبکه‌های مختلف اجتماعی و مشخص شدن سره از ناسره و جدا شدن تندروها از میانه‌روها، و بسی نکاتِ دیگر، حکایتِ از حرکتِ آرامِ این جنبش دارد. در حرکت‌های آرام و رویش‌های سبز، کم پیش نمی‌آید که حریفان و مدعیان ناخواسته به یاری جویندگان عدالت و آزادی می‌آیند. سنگِ خاره راه آبِ روان را سد می‌کند اما همین مقاومت یا باعث رخنه کردنِ آرام و تدریجی آبِ روان در سنگِ سخت می‌شود یا اسباب یافتنِ راهی تازه و کم‌خطرتر می‌شود.
حکایت جنبش سبز و فاصله گرفتن‌اش از تغییرهای سُرخ، حکایتِ تبدیل شیر به خون است. این تبدیل، تمثیل‌ها دارد. یک تمثیل‌اش، تمثیل بیولوژیک تبدیلِ خون به شیری است که نوزاد می‌نوشد و قوّت می‌گیرد. تمثیلِ دیگرش، تمثیلی است اسطوره‌ای و پر معنا: تمثیل تبدیل آبِ نیل به خون برای قبطیان. همان چیزی که پیروان موسی را سود داشت، پیروان فرعون را زیان‌آور بود. اگر به اتفاق‌های یک سال گذشته بنگریم و خطاهای مهلک اصحاب قدرت را ببینیم، می‌توان شکاف افتادنِ تدریجی در پیکره‌ی این سنگِ خارا را دید. فهرست بلندی از این خطاها را می‌‌توان آورد. کارهایی که قاعدتاً به منظور تخریبِ سبزها تدارک دیده شده بود اما نتیجه‌ی معکوس در افکار عمومی، حتی در میانِ غیر-سبزها، به جا گذاشته است، در کنار خطاهای استراتژیکی که تحمیل‌شده‌ی مشورت‌ها و سوءمحاسباتِ نیروهای امنیتی بر نظام بود، همه ابزارهایی هستند که اهمیت اعتدال و آهستگی را در جنبش سبز بیشتر از پیش نشان می‌دهد.
راهِ تغییر در جامعه‌ی ایرانی از انقلاب نمی‌گذرد. راهِ تغییر، راهِ سبزی است که در عمیق‌ترین لایه‌های زندگی مردم خانه کرده است و بیش‌تر ریشه می‌دواند. صبر، کلیدِ گشایش است. این بذرها خواهند رویید و درخت‌هایی تناور و ستبر خواهند شد. سبز باشیم و از تغییرهای سُرخ کناره بگیریم.
بایگانی