من دوباره مینویسم. ساغر نوشتههای ملکوت به خانهی اصلی خود بازگشته است (هرچند اینجا خانهی من است و صاحب وبلاگ ملکوت میهمان من!)
از یک بلاگر هم برای طراحی خانهام تشکر میکنم که شوق رفتن به خانهی جدید را برای من زنده کرد، خدایش خیر دهاد که داریوش را هم از نوشتن من در ملکوت خودش رهانید، بار سنگینی بودم، خودم میدانم!
کسانی (شاید هم کسی!) که نوشتههایم را در اینجا میخواندند و کامنتهای آشنا میگذاشتند و دچار سوء تفاهمهای غریب شدهاند تشریف بیاورند در خانهی خودم میزبانشان هستم تا تکلیفشان را معلوم کنم!
حالا خیال نکنید که دیگر اینجا نخواهم نوشت، مینویسم! جای گرم و نرمی بود، خوش میگذشت!
یک نکتهی دیگر را هم بگویم و بروم که خواب امانم را بریده است: آن نوشتهی به یادت هست را که حتما به یاد دارید اسراری دارد که به دشواری افشا توان کردن! و عقل جن هم به آن نمیرسد (هرچند یک جن باهوش توانست بفهمد مخاطبش کیست (سرماخوردگیات خوب شد؟)).
بس است دیگر، خیلی دور برداشتهام. شب همگی به خیر.
مطلب مرتبطی یافت نشد.