ده فرمان دموکراسی

دیشب فرصتی پیدا کرده بودم و آخرین کتاب جان کین را تورق می‌کردم. واپسین بخش کتاب آخر او، «خشونت و دموکراسی» عنوانی جالب دارد: ده قاعده برای دمکراتیزه کردن خشونت. این بخش آخر شاید سی چهل صفحه باشد، ترجمه‌ی تمام این بخش فرصت فراخی می‌خواهد که الآن با این حجم کاری که دارم از من ساخته نیست مگر به تدریج. القصه، تنها، عناوین این قواعد پیشنهادی جان کین را در این‌جا می‌آورم. 

دموکراسی‌ها حامل خشونت هستند و احتمال بروز و شیوع خشونت در آن‌ها به هیچ رو کمتر از کشورهای استبدادی نیست. دلایل تئوریک این مدعا هم کم نیست اما جای شرح و بسط آن‌ها این‌جا نیست. محض توضیح می‌افزایم که ذیل هر کدام از این قواعد، جان کین، شرح مفصلی آورده است و منظور خود را به روشنی بیان کرده است. نکته‌ی دیگر این‌که این سخنان در بستر بحث تئوریک و نظری مطرح می‌شود و خالی از هر گونه بار ارزشی یا هنجاری است. این نکته‌ی درخور توجهی است که در روزگار مدرن، دولت‌های دموکراتیک، خشونت را دموکراتیزه می‌کنند. حکایت رفتارهای عجیب آمریکاییان در عراق را از این ماجرا جدا می‌کنم، هر چند ربط مضمونی و محتوایی آشکاری با این بحث دارد. نمونه‌ی هلند هم البته مثال خوب دیگری برای آن است. اما این قواعد تنها برای دموکراسی‌ها نیست. دموکراسی‌های بالقوه هم مخاطب این بحث هستند برای زدودن و خلاص کردن جهان از «خشونت مازاد». ذیل قسمت قاعده‌ی ششم، جان کین به تفصیل شرح می‌دهد که از دید او چرا اسلام دموکراتیک هم ممکن است و هم مطلوب. اگر مجالی باشد، این بخش را جداگانه ترجمه خواهم کرد تا راه هر گونه سوء‌تعبیر احتمالی بسته شود.

قاعده‌ی یک: همیشه سعی کنید انگیزه‌ها و بستر شخص متوسل به خشونت را درک کنید.

قاعده‌ی دو: هر جا که امکان دارد احتیاط به خرج دهید و درباره‌ی طرح‌ها و برنامه‌های کسانی که از «ضرورت» سخن می‌گویند و خواستار خشن‌ترین راه‌حل‌های ممکن – از قبیل «قلع و قمع»، «تحمل صفر» و «جنگ» – در برابر کسانی که خشونت‌شان اغلب تحت عناوین «پلید» یا «بیمارگونه» طرد می‌شود، شک و تردید کنید.

قاعده‌ی سه: در برابر گرایش به سمت راهبردهای «قانون و نظم» اقتدارگرایانه مقاومت کنید و به سیاست‌مداران، قضات، پلیس و نیروهای نظامی گوشزد کنید که تلاش‌های دولتی برای کاهش خشونت نمی‌توانند موفق شوند مگر این‌که مدنیت و آزادی در سطح جامعه‌ی مدنی پرورش داده شود.

قاعده‌ی چهار: هر جا و هر وقت که امکان داشته باشد، تلاش کنید تا «خصوصی‌سازی» اسباب خشونت را لغو کرده یا از آن جلوگیری کنید.

قاعده‌ی پنج: در جست‌وجو برای «صلح» در میان مردم عادی و دولت‌های‌شان همواره مترصد و گوش به زنگ پیشنهادهای غیر عملی و راه‌حل‌های ناکارآمد باشید که خطاهای «هدف-وسیله»، بر آن پا می‌فشارند.

قاعده‌ی شش: آگاهی مردم از معضلات سیاسی، از جمله بنیادی‌ترین معضل، را پرورش دهید: که دموکراسی‌ها و دموکراسی‌های بالقوه وقتی که با مخالفت خشن مواجه می‌شوند، باید آماده باشند که اگر زمانی راهبردهای غیر خشن ناکام ماندند یا نامناسب به نظر رسیدند، از میزان‌های محاسبه شده‌ای از خشونت استفاده کنند هر چند استفاده‌ی تعمیم یافته از خشونت با روح و ماده‌ی دموکراسی منافات دارد.

قاعده‌ی هفت: از هر وسیله‌ی ارتباطی ممکن برای تبلیغ اعمال خشونت‌آمیز استفاده کنید تا علل و آثار آن در برابر بحث عموم قرار گیرد و راه‌حل‌هایی که پاسخگویی عمومی دارند یافت شوند.

قاعده‌ی هشت: روندهای اخلاقی را که در میان عموم بسط می‌یابند و در معرض نمایش سمبولیک خشونت قرار دارند به دقت بررسی کنید؛ دیدگاه عقل سلیم را به پرسش بگیرید که دموکراسی‌هایی که عملاً وجود واقعی دارند خشونت را به تفریح محض تبدیل می‌کنند.

قاعده‌ی نه: محض خاطر دموکراسی، هر جا که امکان دارد حمایت برای فضایل مدنی را بسیج کنید که عظیم‌ترین آن‌ها تواضع است.

قاعده‌ی ده: دموکرات‌ها  باید از خطاها اجتناب کنند و به جای آن علناً آماده باشند که به خاطر خشونتی که در تلاش‌های گذشته و حال به خاطر دفاع یا لغو دموکراسی استمرار

بایگانی