خلاصهی آن تدبیر چیست؟
خوب میدانیم جواب من در ایران موجب چه نوع شماتت خواهد بود، اما چون روح تنظیمات عالم بسته به حل این مسأله است، به امید تصدیق ارباب دانش عرض میکنیم که سرچشمهی جمیع ترقیات بنی آدم در این* حق ازلی است که هر آدم مختار باشد افکار و عقاید خود را به آزادی بیان کند. اختیار کلام و قلم در عصر ما سلطان کرهی زمین شده است. جهد زندگی کرامات و امید کل ملل متمدنه امروزبر سر این دو کلمه است:
اختیار کلام ، اختیار قلم.
اگر اولیای ایران واقعاً عدالت میخواهند، باید اول بلا اول، این سرچشمهی فیوض هستی را بر لب تشنهی این خلق فلک زده یک دقیقه زودتر باز نمایند. بدیهی است که کهنه پرستان ایران به تغیر خواهند گفت که اگر ما به مردم حق کلام و قلم بدهیم، عادت هرزه گویی خلق ایران، کارگزاران دولت را آنی آرام نخواهد گذاشت.
این حرف بر حسب ظاهرصحیح است. اما در ایران حتی بعضی از عقلای ما معنی آزادی را به کلی مشتبه کردهاند. هیچ احمقی نگفته است که باید به مردم آزادی بدهیم که هرچه به دهنشان میآید بگویند. بلی، عموم طوایف خارجه به جهت ترقی و آبادی ملک، به جز آزادی حرف دیگر ندارند، اما چه آزادی؟ آزادی قانونی، نه آزادی دلبخواه.
از برای توضیح معنی آزادی ، اول باید این معنی را فهمید که در عالم هیچ حق و هیچ تکلیفی نیست که حد معینی نداشته باشد و حد آزادی این است که آزادی هیچ کس به حق هیچ کسی خللی وارد نیاورد. بعد از آن که حقوق و تکالیف عامه به حکم قوانین مقرر شد و به اقتضای اساس قانونی دیوانخانههای عدلیه بر پا شدند، دیگر کیست که بتواند بدون جزا در حق دیگری حرف ناحق بزند؟ وقتی عموم علما و اصحاب قلم به حکم قانون مراقب و محصل حفظ حقوق عامه شدند، دیگر چه امکان که روح عدالت به میل رؤسا یا به اغراض مباشرین مثل امروز در عزا بماند؟
وقتی در این باب با علمای فرنگستان حرف میزنیم، متعلمین معروف که از اصول اسلام به مراتب بیش از ما معلومات روشن دارند، می گویند: بدبختی ملل اسلام در این است که اصول بزرگ اسلام را گم کرده اند. همین آزادی کلام و قلم که کل ملل متمدنه، اساس نظام عالم میدانند، اولیای اسلام به دو کلمهی جامعه بر کل دنیا ثابت و واجب ساختهاند: امر به معروف، نهی از منکر.
کدام قانون دولتی است که حق کلام و قلم را صریح تر از این بیان کرده باشد؟…..»
* در متن : در ایران
مطلب مرتبطی یافت نشد.