شب یلدا را میگویند که شب ولادت خورشید است. اوقات بیداری شب و روز نمیشناسند. شب یلدایی هم که با آگاهی و بیداری و صفای مصاحبت و همنشینی دوستان میگذرد، کمتر از شب قدری که اهل خلوت میگویند نیست. آنچه غبار از آینهی شبهای درخشان قدر میشوید، البته درونهای صیقل خوردهای است که نفحات مسیحایی وقت را در مییابند و نسیم روحنواز معرفت را ادراک میکنند:
بر جمله مؤمنان شب یلدا خجسته باد / اموات جهل را دم عیسا خجسته باد
بر زمرهی مجالس تحقیق هر زمان / این موهبت به مخفی و پیدا خجسته باد
این شب بر آن فریقهی رحمت که بستهاند / همت به قرب ذروهی اعلا خجسته باد
این شب که لیل قدر مسمای اسم اوست / بر اهل حق، اقاصی و ادنا خجسته باد
این شب که ظلمتش شده رشک فروغ مهر / بر اوسط و ضعیف و توانا خجسته باد
این لیل نور بخش که از ذیل روز خاست / بر تحت و فوق و خانه و صحرا خجسته باد
این شب بر آن فریقهی عرفان که میکشند / بر یاد حق شراب مصفا خجسته باد
این بزم پر فتوح که آیینهوش شده است / ظاهر در او عکوس تمنا خجسته باد
از بهر دفع زردی رخسار اعتقاد / تعیین نقل و بادهی حمرا خجسته باد
بر تایبان نشئهی بیانتهای دهر / مستی ز فیض ساغر صهبا خجسته باد
مستان جام شوق خداوند عصر را / عیش و نشاط و ذوق تماشا خجسته باد
این سجدهها که مرغ اجابت قرین اوست / بر سطح و صحن مسجد اقصا خجسته باد
این خوان جان که از پی شکران فیض اوست / قامت ز جام و سجدهی مینا خجسته باد
ابیات بالا، برگرفته از قصیدهی بند میرزا حسین قاینی، صوفی قرن ۱۲ هجری است که اگر مجالی بود در وقتی که «هزار تیر بلا در کمین احباب نباشد»، شرحی مفصل از آن خواهم نگاشت و توضیحی دربارهی مراسم و مناسبت سرودن این قصیده خواهم داد. قصیدهی یلداییه، از قصایدی است که برای من بسیار عزیز و دلنشین است و انس و الفتی خاص به آن دارم. شب دوشین، با استاد بزرگواری مجال صحبت افتاد که شاید بیش از سالی است که او را از نزدیک ندیدهام و شوق دیدار قریبالوقوع او، مرا کشید تا به اینجا که این ابیات را بنگارم. کاش فرصت بیشتری بود تا در آن مکالمهی تلفنی، از شب یلدا مفصلتر سخن میگفتیم. میدانم که او خود این سطور را میخواند. متن کامل قصیده را که البته او بستر فکری و اعتقادی آن را نیک میشناسد، در ملکوت آوردهام تا هدیهای خرد باشد به شکرانهی آن گفتوگوی شیرین دوشین. شب یلدای شرقیهتان در غربت غربیه خجسته باد!
مطلب مرتبطی یافت نشد.