ماجرای ابتذال وبلاگستان چیز تازهای نیست. چندین بار دیگر هم دربارهی نوع نظرهایی که گاهی در وبلاگ خودم یا سایر وبلاگهای حلقهی ملکوت ظاهر میشوند، نوشتهام. صحنهی وبلاگنویسی به زبان انگلیسی را هم هنوز چندان نیازمودهام که بتوان آن را با این مورد قیاس کنم. اما اگر حکایت نظرهای بیربط و تقاضاهایی از قبیل «به وبلاگ من هم سر بزنید» را کنار بگذاریم، به نوع دیگری از نظرها برخورد میکنیم که تنها میتوان نام «تخلیهی روانی» بر آن نهاد. مدتی است شاهد چنین نظرهایی هستم که نویسندهی نظر بدون توجه به ربط موضوع نظرش با مطلب نوشته شده تنها برای اینکه چیزی نوشته باشد، خود را خسته میکند. هر وبلاگی در عنوان و محتوا و تنوع مطالباش، کارکردش را تعریف میکند و طبیعی است که اگر کسی دارد در وبلاگاش برای دل خودش تنها چیزی مینویسد یا دارد بلند بلند با خدای خودش یا محبوب خودش نجوا میکند، کاری عبث و بل آزارنده است که نظری پای آن مطلب بنویسیم که ربطی به موضوع ندارد. در وبلاگ ملکوت که بارها این را در آن نوشتهام، اینجا کسی نباید دنبال رسالهی سیر وسلوک یا معرفت نفس بگردد، عدهای بدون خواندن مطالب مختلف در خیال خود غوطهور میشوند و توقعی را از ملکوت پیدا میکند که روح صاحب آن هم از چنین توقعاتی خبر دار نیست! گروهی هم قسمت باز نظرهای ملکوت را محل عقدهگشاییهای خود از نویسندهی ملکوت یا عرض وجود خود مییابند. عزیزی میگفت به خاطر یک بینماز در مسجد را نمیبندند. اما دریغ که فضای وبلاگستان ایرانیان جوری است که عدهای بیکار گویا تنها دوست دارند خود را اینجا تخلیه کنند. البته طبیعی است که وقتی در ماجرایی جدی نقدی یا نظری مینویسم انتظار واکنشی نسبت به آن را دارم و آن را به دقت میخوانم (هر چند که در همانها هم باز عدهای سوراخ دعا را گم میکنند). اما دستهای از مطالب ملکوت، حرف دل است و بس. فکرش را بکنید اگر روزگاری پیش بیاید که مردم بتوانند بخشی از آنچه را که در مغز شما میگذرد بخوانند و بدانند، کم حوصلهگان عیبجو چه پدری از شما در میآورند! وبلاگ هم چنین است. هر کس هم که وبلاگ مینویسد بر حسب ظرفیت خود، توقعات، دیدگاه و اصول خودش مطلب مینویسد که شاید جاهایی شدیداً با گفتههای خودش متناقض باشد. به گمان من هیچ حرجی بر چنین نوشتاری نیست. وقتی کسی به اینجا میآید تا آدمیت خودش را تجربه کند و این هستی مجازی را محک بزند، چه جای بهانهای؟ نمیتوان به کسی گفت چنین بیندیش یا چنان میندیش. چنین بنویس یا چنان ننویس. اگر کسی مثلاً مدعی شد که فلان قانون فیزیک خطاست، اگر حوصله و دل و دماغ داشته باشی، شاید دو خط برایاش بنویسی که به این دلایل مدعای تو نادرست است. چنین نوشتهای میشود صد در صد غیر شخصی و عاری از حب و بغض. همین پنج شش مطلب اخیر ملکوت را بخوانید. آقا یا خانمی با اسم و آدرس مستعار (از آلمان) اینجا را کرده است محل بغضهای خودش از نمیدانم که. فکر میکنم خیلی مهم است قبل از اینکه بخواهیم برای کسی نظری بنویسیم و در نوشتن جدی باشیم، ابتدا بدانیم و بفهمیم مراد طرف چیست. گویا هنوز ادب زیستن در جهان مدرن برای عدهای قابل فهم نیست. وبلاگ هر کسی خانهی مجازی اوست. وقتی که ببینی کسی دارد از باز بودن و بیحصار بودن فضای خانهی مجازیات سوء استفاده میکند و به جای تردد آرام و بیآزار و اذیت، پلیدی از خود به جا میگذارد، راهاش را میبندی. بیماران اینترنتی هم که بیشمار هستند. بار دیگر تقاضا میکنم از دوستان که نظرهای نامربوط پای مطالب نگذارند و گر نه پاکشان خواهم کرد. آنها هم که بیمارند راهشان مسدود خواهد شد. بدترین وضعیت هم تعطیل کردن بساط نظرخواهی است. البته گروهی طبیعتی جز عیبجویی ندارند «که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند»! واپسین سخن اینکه:
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
مطالب مربوط:
روزگار معضل فردیت
ملکوت من زمینی است
حکایت اشراق ملکوتی
هیچ کس بی دامنی تر نیست
اندر فضایل وبلاگنویسی
ابتذال در وبلاگستان (علیرضا دوستدار)
ابتذال در ملکوت (مجموعنوشتههای آقا/ خانم م)
مطلب مرتبطی یافت نشد.