الآن داشتم با سایه صحبت میکردم. مجال تنفسی از کار به خود دادم و چند دقیقهای با او از شعر و موسیقی شعر سخن گفتم. چنانکه پیشتر گفته بودم و سایه هم در دیدار کلن گوشزد کرده بود، به نظر او شعر معاصر بزرگترین عیب و آفتش رهایی از موسیقی است از آن رو که از بستر میراث ادبی و فرهنگی ایران به این شیوه گسسته و بریده میشود. سخن راستی را میگفت (حداقل من باورش دارم) که ما وقتی از شعر معاصر ایران صحبت میکنیم، مقصودمان همنسلان سایه است: اخوان، نادرپور، شاملو، سپهری و غیره. مایهی دریغ است که در این چهل سال که دسترسی ما به کتاب و بسیاری از منابع به طرز حیرتآوری رشد کرده است و با ادبیات سایر ملل جهان تماس پیدا کردهایم، هنوز چهرهی برجستهای در شعر پدید نیامده است. اعتقاد سایه این است که یکی از دلایلش گسست از این سنتِ ادبی و شعری است. در مجالی دیگر ادامه سخن را خواهم نوشت. تا آن موقع باز سایه را میبینم و مبسوطتر میتوان نوشت.
پ.ن. موسیقیهای کلاسیک صفحه، حاصل هدیهی ارزشمند جمشید برزگر است که مجموعهای نفیس را برایم آورد. بار دیگر ممنون دوستیِ او هستم. این را هم باید اصلاح کنم که سخن سایه این بود که در شعر معاصر آنچه جای طرح دارد، به زعمِ او، شعر همنسلان اوست. استنباطِ او این است که از آن پس در شعر، مسیر شعر نو پاره شده است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.