پرهیز داشتم از اینکه واردِ این وادی شوم، اما امروز یادداشتی از حسین درخشان را دیدم در مورد شیرین عبادی (آیتالله شیرین عبادی: اسلام با حقوق بشر سازگار است) که باعث شد نکاتی را که به ذهنم میرسد بازگو کنم. نخست اینکه به اعتقادِ من باز حسین درخشان وارد حوزهای شده است که اصلاً کارِ او نیست. داوری در مورد اینکه اسلام با حقوقِ بشر سازگار است یا نه، مقولهای نیست که بگویم حسین درخشان حقِ اظهار نظر دربارهی آن را ندارد. نکته اینجاست که حسین درخشان لوازم و مقتضیات این سخن را درنیافته حکمی در مورد آن صادر میکند. وقتی او میگوید که: «همین یک آیه از قرآن که به صریحترین شکل ضد زن، Sexist و ضدحقوقبشر است» و یا این تعبیر که: «حتی ترجمهی محافظهکارانه و پر از پرانتز مکارم شیرازی هم نمیتواند مشکل این آیه را برطرف کند» ناگهان به یادِ نوشتههای کینورزانهی نادره افشاری در گویا میافتم!
قصد استدلال یا طرد و رد سخنان درخشان را ندارم، اما اعتقادِ عمیق من این است که از دین، از اسلام و از هر مشربِ فکری تلقیات و تصورات مختلفی وجود دارد و من نمیتوان بپذیرم که کسی، چه معتقد به اسلام و چه منکر آن بخواهد یک تلقی واحد را به گردنِ آن آویزان کند. به نظرِ من، ماهیتاً میان کار درخشان و کار مکارم شیرازی تفاوتی وجود ندارد. چون هر دو مطلقنگری میکنند و هر دو حکم قطعی صادر میکنند و راهِ تفاسیر دیگر را مسدود میکنند.
من آدمی هستم دینباور و از اعتقاد و باورم به دین هم به هیچ وجه منالوجوه شرمسار نیستم. با افتخار سرم را بالا میگیرم و میگویم من همین هستم. با هیچ کس هم بر سرِ دین نزاعی ندارم و اگر کسانی با موازین روشنفکرانهشان در باورِ من طعن میزنند، به خودشان مربوط است. آن سخن هم که در بابِ اسلام و حقوق بشر آمده است و اظهار فضلی که حسین درخشان در موردِ آن کرده است، برای من عجیب است که چطور مسایلی را که هنوز در بابِ آنها ان قلت و اما زیاد است، به همین راحتی ساده میکنند و تکلیفِ آن را روشن شده میپندارند. اینکه حسین درخشان در آیهای از قرآن مشکلی میبیند، تنها به منظرِ فکری او و داوریهای پیشینیِ او مربوط است. این ایراد یافتنها تنها به قرآن منحصر نیست. میتوان به جرأت گفت که تقریباً در همهی مسایل معرفتی و فلسفی هم ایراد میتوان یافت. تمامِ مدعای من این است که این لحنِ سخن گفتن دردی را دوا نمیکند. به اعتقادِ من شیرین عبادی تنها بر حسب عقایدش میتوانسته است سخن بگوید. اگر مجالی بود شاید مفصلتر گفتوگوی کوتاهی را که با عباس معروفی در برلین دربارهی عبادی داشتیم نقل کنم. در آنجا هم خیلی راحت عدهای به عبادی طعنه میزدند که چرا از عقاید دینیاش سخن گفته و ابراز اسلام کرده است! گویی در مسلمان بودن عبادی ننگی میبینند. مطلقنگری که شاخ و دم ندارد. چه کسی که تمامیتخواه است دیندار باشد یا بیدین:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم / جامهی کس سیه و دلقِ خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است / کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به حق گفت جدل با سخنِ حق نکنیم
تکمله: گمان میبردم که حسین درخشان در نوشتن این گونه مطالب درنگ بیشتری به خرج دهد. هنوز مرکب (؟) نوشتهی قبلیاش خشک نشده، مطلب تازهای (کتک زدن زن و حقوق بشر) نوشته با همان رنگ و بوی قبلی و به همان ایرادات و حفرههای علمی. این کارهای حسین درخشان مثل این است که من بخواهم در مورد فیزیک هستهای نظر کارشناسانه بدهم. هر کسی را برای کاری ساختهاند. اگر میخواهیم اعلام کنیم دینورز نیستیم و ملتزم به آداب دین نمیخواهیم باشیم، راهش خیلی سادهتر از اینهاست. وقتی هم که قرار است کسی نقدی بکند، حداقل باید به جوانب موضوع احاطه و اشراف کافی داشته باشد. قرآن که دیگر وبلاگ نویسی نیست که با آن بشود به همین سادگی برخورد کرد. وانگهی مگر قرآن و مقولات دینی ریاضیات است که در آنها به دنبال مثال نقض بگردیم. تا به حال چنین استدلال مضحکی دربارهی دین نشنیده بودم. از این گذشته، بعضی از دوستان گویی اصلاً توجه ندارند که در زمان پیامبر و هنگام نزول قرآن مقولهای به نام حقوقِ بشر به شکلی که امروز میشناسیم اصلاً وجود نداشته است. پس طرح این بحث و مطابقت دادن آن با قرآن آن روزگار از بن بلاموضوعیت است. در روزگارِ مدرن هم، مقولهی حقوق بشر در ممالک غرب هم مرتب محل بازنگری و ارزیابی عمیق است. جالب است بگویم دیروز، جان کین وقتی داشت دربارهی هایدگر و هانا آرنت صحبت میکرد، هنگامی که از او دربارهی نقش حقوق بشر در جوامع مدنی پرسیدم، به صراحت به من گفت که اصلاً طرفدار حقوق بشر نیست! در حالی که این آدم از طرفداران پر و پا قرص جامعهی مدنی و دموکراسی است. همین هفتهی گذشته درست روزی که من در برلین بودم، او هم آنجا بود. او از کسانی است که در نوشتن پیش نویس قانون اساسی اتحادیه اروپا نقش مهمی دارد. این نظر یک محقق و استاد دانشگاه و عالمِ علمِ سیاست است که کار روزمرهاش این است. عجیب است این همه غرب شیفتگی برای ما که بدون هیچ تأملی مهر تصویب و تأیید بر هر سخن دلربایی بزنیم و مثقال ذرهای واهمه حقیقت را نداشته باشیم.
اگر حال و حوصله و دل و دماغش را داشته باشیم، شاید توضیحکی برای یکایک نکات حسین نوشتم. مسایلی که او به همین سادگی طرح میکند اصلاً بلاجواب نیست. اگر از بختِ بدِ او افرادی که با آنها برخورد کرده است، جوابهای سربالا به او دادهاند، موضوع دیگری است. حسین شاید حتی با پاسخهای من هم قانع نشود، اما حداقل این است که درس تواضع را باید فرابگیریم و بیمحابا در مورد مسایل ظریفِ معرفتی و فلسفی حکم صادر نکنیم.
مطلب مرتبطی یافت نشد.