حکایت اصلاحطلبانِ ترسو خیلی جالب است. محسن کدیور برای اینکه آلودهی اطلاعرسانی جهانی نشود و دوستان محافظهکارش ملامتش نکنند، در واکنش به انتشار مصاحبهاش با کاملیا انتخابی فرد از رادیو فردا گفته است:
«زمانی که در آمریکا بودم یعنی دقیقا پاییز ۸۱ خانمی به نام “انتخابی فر” به عنوان خبرنگار آزاد مصاحبه ای با من انجام داد که قرار بود من این مصاحبه را ویرایش کنم اما متاسفانه این خانم دو تخلف کرده و مصاحبه را به من نشان نداده و بخش هایی از آن را از رادیو فردا پخش کرده است که بدون اذن و اجازه من بوده است.
کدیور با انتقاد از عملکرد این رادیو و رادیو آمریکا گفت: قبلا هم آقایان دکتر یزدی و طه هاشمی چنین مشکلی را با این رادیو ها پیدا کرده بودند و در جایی دیگر و به اسمی دیگر از آنها مصاحبه گرفته شده و صدای آنها در زمانی دیگر از رادیو فردا در آمریکا پخش شده بود. به نظر می رسد اینها خلاف ضوابط خبرنگاری و خبررسانی عمل می کنند.»
این آقا گویا متوجه نیست که در چه جهانی زندگی میکند. وقتی با رادیو یا تلویزیونی مصاحبه کردی و خودت را در معرض داوری و قضاوت عموم قرار دادی مهم نیست که بیبیسی باشد یا رادیو آمریکا یا رادیو فردا.
خبر، خبر است. درست است که اگر بخواهیم اندکی انتقادی به ماجرا نگاه کنیم مهم است که با چه رسانهای مصاحبه میشود. همه میدانند که در انگلیس کسی که با گاردین یا تایمز مصاحبه میکند زمین تا آسمان فرق دارد با کسی که با دیلیمیرور و ایونینگ استاندارد مصاحبه میکند. ولی آن واکنش شتابزده و عجولانهی کدیور داد میزند که او چطور دست و پایش را گم کرده است.
رسانه، رسانه است. تفاوتش تنها در جهتگیری و نحوهی پوشش و استفاده از یک خبر است. اینها هیچ تفاوتی در اصلِ خبر نمیگذارند. یعنی اگر کدیور با رادیو اسراییل هم مصاحبه میکرد، حرفش همان بود منتها دو روز بعد روزنامهی کیهان به او میگفت جاسوسِ صهیونیستها! شما اگر برای روزنامه کیهان مطلب بنویسی و لجنپراکنی کنی، قدیس میشوی. ولی اگر برای رادیو اسراییل دو کلمه بگویی و حتی قرآن بخوانی یا به خودشان هم حمله کنی، مغضوبی. میخواهم بگویم که آدم یا نباید واردِ کارِ رسانهای بشود یا وقتی شد، باید عواقبش را هم بپذیرد.
خاطرم هست که یکی دو هفته پیش دوستی از بیبیسی تماس گرفت و گفت که سرویس جهانی بیبیسی انگلیسی میخواهد با سروش مصاحبه کند. دنبال یک نشانی از سروش میگشتند. وقتی با سروش از طریق یکی از دوستان تماس گرفتم، گفته بود که تمایلی به مصاحبه ندارد و خودش را خلاص کرده بود. آقای کدیور یا نباید حرفی را بزند یا باید پایش بایستد. نمیدانم چه شد که یاد اظهارنظرهای مهاجرانی دربارهی تعطیلی روزنامه توس افتادم و یا همین سخنرانیاش در لندن که آقای رفسنجانی را پدرِ معنویاش خوانده بود. عجیب است به خدا. عجیب. من هنوز نفهمیدم این طایفهی ایرانیانِ ما میزان و معیار سیاستورزیشان چیست!
مطلب مرتبطی یافت نشد.