بانگِ فلق این هم نشانِ

بانگِ فلق
این هم نشانِ ناپرهیزیِ دیشب:
بانگِ فلق
نمی‌دونم توی چه حالی اینو گفتم ولی فقط می‌دونم که این فراز و نشیبی که توی زندگی پیش میاد، برای من حداقل، که از سمتِ جدیت به طرف هزل و بیهودگی و دوباره توی موج بعدی می‌رم به اوج، همه دست یه نفره و بس:
می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود / تا به گردون زیر و زارم روز و شب
پ.ن. بس که دست به قلم نبرده بودم، داشت یادم می‌رفت چه جوری شعر می‌گن!!

بایگانی