اخیراً آلبوم تازهای از همایون شجریان منتشر شده است با عنوان «با ستارهها». عزیزی میخواست نقدی بر این آلبوم بنویسد. از همین رو من درنگ کردم تا او مطلباش را بنویسد. اما علیالظاهر گرفتاریهای بیشمارش مانع از نوشتن آن نقد شد. لذا فکر میکنم بهتر است هم اکنون من قلماندازی روان کنم تا ببینم بعدتر چه میشود.
آلبوم تازهی همایون آلبومی است پر ایراد. پر ایراد نه به این معنا که آهنگساز سواد آهنگسازی ندارد. من در این حوزه تخصصی ندارم و اظهار نظری نمیتوانم بکنم. اما یک چیز را خوب میبینم و آن این است که همایون شجریان دارد همان راهی را میرود که علیرضا افتخاری در سالهای اخیر رفته است.
من هیچ اعتراضی به وجود انواع موسیقی ندارم. هر کس سلیقهای دارد. اما شما حساباش را بکنید در غرب یکی مثل پاواروتی بیاید مثل مثلاً جورج مایکل آواز بخواند و یا اداهای مایکل جکسون از او سر بزند. یا ماریا کالاس نوع و جنس موسیقیای که عرضه میکند ناگهان تبدیل بشود به موسیقی بریتنی اسپیرز! در مقام مقایسه به باور من در موسیقی ایرانی، با در آمدن کسانی مثل علیرضا افتخاری و آلبومهای بازاری مردمپسندِ آنها دقیقاً همین اتفاق رخ داده است.
شأن و جایگاه موسیقیای که محمدرضا شجریان در سه چهار دههی گذشته تولید کرده است، بر همهی اهل فن و دوستداران موسیقی روشن است. زمانی که همایون به همراه پدرش شروع به آواز خواندن کرد، علیرغم اینکه در تحریر زدن قدرت حنجرهی قوی ندارد، باور این بود که روزی خواهد توانست خود را تا اندازهای به سطح و جایگاه پدر برساند.
برای اینکه متوجه تفاوت شجریان پدر و پسر شوید کافی است خاطرات استاد شجریان را از مرحوم نورعلی خان برومند به یاد بیاورید. شجریان جایی در مصاحبهای خاطرهای را نقل کرده بود که استاد برومند را به مجلسی دعوت کرده بودند که در آن اشعار حافظ را به سبک و شیوهی اپرا خوانده بودند و استاد برومند سخت برآشفته شده بود. من اینها را از زبان شجریان روایت میکنم. داوری نمیکنم دربارهی آنچه برومند گفته است. اما این برای من جای سؤال است که کسی که این گونه بر سنتگرایی و اصالتپسندی مرحوم برومند صحه میگذارد، چه اتفاقی افتاده است که خردهای بر بازاریکاری پسرش نمیگیرد؟
آهنگهای اخیر همایون را آقای ضرابیانی ساخته است که در یک سال اخیر تبدیل شده است به کارخانهی آهنگسازی و مرتب برای خوانندگان متفاوت آهنگ میسازد. از کارهای نخستین همایون شجریان بگیرید تا «طبیب دل» که برای سیامک شجریان ساخته است و کارهایی که برای حسامالدین سراج و علیرضا افتخاری تولید کرده است. البته که من خردهای بر خلاقیت کسی نمیگیرم. لابد جوشش دریاصفتی در آقای ضرابیان هست که میتواند ادعا کند این همه کارِ من کارهایی یگانه و منحصر به فرد بودهاند و هیچ کدام به دیگری شباهتی ندارند و در واقع مصداق تخم مرغ رنگ کردن نیستند! حتماً همین است دیگر. اما همایون چرا؟
این از روش کارِ همایون و منظر وسیعتر آثار اخیر او. اما مگر خللها در همین خلاصه میماند؟ مگر همایون خطاهایاش متوقف در همین است؟ در همین آلبوم تازه دو تصنیف هست که اشعارش از استاد هوشنگ ابتهاج هستند و همایون در هر دوی اینها دستهگل به آب داده است (در کنار دستهگلهای آقای ضرابیان!).
شنیدن این آلبوم همایون شجریان – با عذرخواهی از تمام کسانی که به همایون و «همه»ی کارهای او ارادت دارند – اعصابی میخواد پولادین! دو تصنیف از این آلبوم را در طربستان آوردهام. فقط یکی از ایرادهای یکی از تصنیفها را متذکر میشوم تا مراتب بیدقتی و بیمبالاتی را متوجه شوید. در این تصنیف «غریبانه»، همایون غزلی از سایه را میخواند. مطلع غزل این است:
بگردید بگردید در این خانه بگردید
در این خانه غریبید غریبانه بگردید
همایون عزیز مصرع دوم را چنین میخواند: «در این خانه غریباند، غریباند . . .»! این دیگر کنسرت نیست که یک بار اجرا شود و خواننده مرتکب اشتباه شود و نتواند اصلاحاش کند. این آلبوم ضبط استودیویی است که ممکن است بارها آن را گوش داده باشند، مگر این که البته تئوری خم رنگرزی برای آقای ضرابیان و همایون صادق باشد که سه چهار ساعت میروند توی استودیو و تصنیفی را ضبط میکنند و بعد هم منتشر میشود! این شعر یک شاعر برجسته و طراز اول معاصر ایرانی است. شاید هزاران ایرانی این غزل سایه را از حفظ بدانند. چه حسی به آنها دست میدهد وقتی این مصرع را از همایون چنین میشنوند؟ متأسفانه خطاها به همین جاها محدود و منحصر نمیماند.
کافی است بقیهی آهنگهای آقای ضرابیان را در دو سه سال اخیر با هم مقایسه کنید. چند اثر متفاوت و متمایز میبینید؟ هیچ شباهتی میان همهی اینها احساس نمیکنید؟ در سبک و نحوهی آهنگسازی و سازبندیها؟ جزییات این را البته آهنگسازان میدانند و از حوزهی دانشِ من خارج است ولی «حس» من به من میگوید که این کارها تکراری است. موسیقی ایرانی را آقای ضرابیان دارد صنعتی میکند. موسیقی اصیل ایرانی موسیقی صنعتی نیست. خلق و آفرینش در لحظه است و تکرار و نشخوار نمیتواند باشد. دریغ که آقای ضرابیان، و همایون، میخواهند صنعتی بودن موسیقی ایرانی را با تولید انبوه مسجل کنند.
امیدوارم اینها به گوش – یا چشم – همایون و استاد شجریان برسد. کاش اینها نهیبی باشد و هشداری. کاش شجریان یک بار زبان باز کند. شجریان اگر هم میخواهد بازنشسته شود – که اصلاً وقت بازنشستگیاش نیست – لااقل میتواند میراثاش را از دستبرد موسیقی صنعتی و بازاری و انبوهسازان دنیاطلب در امان نگه دارد. همایون شجریان آیا تحقق آرزوهای نورعلی خان برومند است؟ سلسلهی اساتید موسیقی ایرانی قرار است ابتر بشود؟ ما به کجا میرویم؟ همایون شجریان به کجا میرود؟
پ. ن. تصنیف کذایی فوق را گوش بدهید:
مطلب مرتبطی یافت نشد.