شاه مخلوع انگلیس: بحران‌های ازدواج خاندان سلطنتی انگلیس

دیشب شبکه‌ی بی‌بی‌سی چهار برنامه‌ای مستند درباره‌ی ادوارد هشتم پادشاه مخلوع انگلیس نشان داد که گوشه‌ای از بحران‌های خاندان سلطنتی در ازدواج را نشان می‌داد. این بحران یک بار دیگر هم اخیراً در ماجرای ازدواج پرنس چارلز و کامیلا رخ داده بود.

به طور خلاصه، رسم و سنت خاندان سلطنتی این است که وقتی مردی از اعضای خاندان سلطنتی می‌خواهد ازدواج کند، همسرش باید باکره باشد. به عبارت دیگر، ملکه‌ی آینده‌ی انگلیس نمی‌تواند زنی مطلقه باشد. ادوارد هشتم، که تنها ۳۲۵ روز سلطنت کرد، پادشاهی بود با سابقه‌ی بسیار درخشان که شدیداً محبوب مردم انگلیس و مخصوصاً محرومان و تهی‌دستان بریتانیا بود. ادوارد دلباخته‌ی زنی آمریکایی به نام والیس سیمپسون می‌شود که زنی شوهردار است. رابطه‌ی عاشقانه ادوارد و والیس برای خاندان سلطنتی دردسر ساز شد و کار به جایی رسید که پارلمان علناً مخالفت‌اش را ابراز کرد. استنلی بالدوین نخست وزیر وقت انگلیس خطاب به شاه گفته بود (در واقع تهدید کرده بود) که در صورتی که شاه با خانم سیمسپون ازدواج کند، تمامی پارلمان به طور دسته جمعی کناره‌گیری خواهد کرد.

ماجرای عاشقانه‌ی شاه و معشوقه‌اش زمانی که خانم سیمپسون از همسرش جدا شد (و عملاً آماده‌ی ازدواج با ادوارد بود) به مشکلات دامن زد. وینستون چرچیل که از دوستان نزدیک شاه بود و طرفدار ازدواج او با خانم سیمپسون (مانند بسیاری از مردم انگلیس) سعی کرد در پارلمان از او دفاع کند و پیشنهاد کرده بود که شاه می‌تواند با این خانم ازدواج کند اما خانم سیمپسون هرگز نمی‌تواند مقام ملکه را داشته باشد که البته با مخالفت شدید پارلمان (مجلس عوام) مواجه شد. به هر تقدیر، نخست وزیر با سیاست (و البته نیرنگ) شاه را وادار به کناره‌گیری از سلطنت کرد. ادوارد مسند سلطنت را به برادرش واگذار کرد و برای ازدواج با خانم سیمپسون به فرانسه رفت.

ازدواج در انگلستان تنها برای خاندان سلطنتی دردسر ساز نبوده است. شاید اخیراً با سکولارتر شدن جامعه، میزان رواداری مردم بیشتر شده باشد. اما در همین قرن گذشته قاعده این بود که زنی که تقاضای طلاق می‌کرد باید به دادگاه ثابت می‌کرد (یا کسی شهادت می‌داد) که رابطه‌ی نامشروعی با مردی دیگر داشته است تا با تقاضای طلاق‌اش موافقت شود (به عبارت دیگر وقتی زنی ازدواج کرد، طلاق گرفتن‌اش کار حضرت فیل بود!).

اما نکته‌ی جالب‌تر ماجرا این‌جاست که نخست وزیر (و در واقع پارلمان) آن قدر اقتدار پیدا کرده است که به راحتی شخص اول مملکت را وادار به هر کاری می‌تواند بکند. کل سناریوی برکنار ادوارد از تخت و تاج به مدیریت شخص استانلی بالدوین به سرانجام رسید. در مورد اخیر هم، ازدواج چارلز و کامیلا ازدواج جنجال‌آفرین بود که به سختی به سرانجام رسید. به هر تقدیر، این‌ بخش ماجرا را ملاحظه کنید که در کشور ما، ایران، شاه نخست وزیر را سرنگون می‌کند (به جز البته دفعه‌ی اولی که مصدق داشت شاه را سرنگون می‌کرد)، اما در این‌جا نخست‌وزیر می‌تواند (با تکیه بر سنت‌ها و رسوم جامعه‌ی انگلیس) حتی شاه را از حق سلطنت محروم کند! شاید یکی دیگر از دلایل برکناری شاه، دخالت او در کار دولت و غمخواری‌اش برای ملت انگلیس بود. سرکشی شاه از مناطق محروم بر دولت بالدوین گران آمده بود و به نوعی بی‌کفایتی دولت‌اش را نشان می‌داد.

و این‌گونه بود که خاندان سلطنتی انگلیس ادوارد را که شاهی بسیار محبوب و مردم‌دار بود از دست داد. حالا به نظر شما در ایران نفس ازدواج کردن تا به حال برای که مشکل درست کرده است؟ خودتان بررسی و مقایسه کنید نقش پارلمان انگلیس و مجلس ایران را در وضعیت‌های مشابه.

بایگانی