در باب زمانه و سیبستان و اخلاق دوستی

دوستی که حق دوستی را ادا نکند و هنگام رنج و دلشکستگی دوست، باری از دل‌اش بر ندارد، در دوستی و مروت سست است. نوشته‌ی تازه مهدی را که در سیبستان خواندم، دل‌ام به درد آمد. اگر نگویم اقتضای دوستی است، حداقل اقتضای انصاف و جوانمردی است که این‌ها را بنویسم. درباره‌ی خود مهدی و خلق و خوی‌اش بنویسم، بنا به تجربه‌ی چندین سال دوستی صمیمانه‌ای که با او داشته‌ام.

زمانی که نخستین بار با مهدی آشنا شدم، او را شوریده‌ای عیاری دیدم که بسیار حساس و زودرنج است و در عین حال دغدغه‌ای جدی دارد برای تفکر انتقادی. مبنای تفکرش هر چه بود، یک چیز در منش و روش او آشکار و هویدا بود: مهدی در هر چه می‌گفت یا می‌نوشت صداقتی مثال زدنی و صراحتی بی‌محابا داشت. مهدی نه با خود ریا می‌کرد و نه با دوستان‌اش. چنانکه می‌اندیشید، می‌نوشت و می‌گفت. این خصلت در روزگار ما کیمیاست. چنین اخلاقی خود آدم را به ستوه می‌آورد و در این زمانه‌ی پر های و هوی و قیل و قال پرست، جان و روان آدم را می‌فرساید. بسیار آسان‌تر است که آدم رندی پیشه کند و با خود و خدا و خلق خدا ریاکاری اختیار کند. مهدی چنین نبود و تا امروز هم چنین نبوده است.

گاهی اوقات پیش آمده است که از مهدی انتقاد کرده‌ام یا از او رنجیده خاطر شده‌ام. اما در تمام این احوال، مهدی باز هم جانب انصاف و مروت را رعایت می‌کرد. تا جایی که من می‌شناختم‌اش، نازک‌دلی و مهربانی او همیشه بر تندخویی او چیره می‌شد. امروز هم خصلتی جز این در او سراغ ندارم. اکنون هم که زمانه را می‌گرداند، تمام فشاری را که بر او هست و تنگناهایی را که در آن هست، می‌فهمم. خوب می‌دانم مهدی در کار زمانه هم صادقانه هدف‌هایی را دنبال می‌کند که هم نیت‌اش در آن‌ها خیر است و هم روش‌اش منصفانه است. زمانه تازه‌کار و نوپاست. نمی‌توان از یک رادیو با مفاهیم تازه و بی‌سابقه توقع کمال داشت. زمانه در کار شدن است و شدن کار می‌برد و زمان. ما که در وبلاگستان برای خود خانه‌ای داریم و جایگاهی برای سخن گفتن، اگر همکار زمانه نیستیم و اگر حامی آن نیستیم، شرط مروت نیست که آن را ویران کنیم. «ما برای وصل کردن آمدیم». سخت نازیباست که خودخواهی‌ها و خودپسندی‌های ما، چشم خرد و انصاف‌مان را کور کند. اگر منتقد زمانه هستیم، چنان‌که من گاهی اوقات از بعضی مطالب‌اش شاکی می‌شوم، می‌توان نوشت و نقدش کرد. اما جنگ و ستیز در آیین ما نیست. گاهی اوقات اذعان به خطا شهامتی می‌خواهد که در همه‌ی ما نیست. آدم هم باید در خطا کردن شهامت داشته باشد (جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد / ما را چگونه زیبد دعوی بی‌گناهی) و هم در اقرار به خطا شهامت داشته باشد. این‌ها صفاتی اخلاقی است که یکشبه نمی‌توان به دست آورد. بعضی از این فضایل اخلاقی نصیب همه‌ی ما باد.

بایگانی