ترجمه‌های سلیقه‌ای و نقدهای لرزان

چیزکی که می‌خواستم در نقد نوشته‌ی سعید حنایی بنویسم، تبدیل به یادداشتی افسار گسیخته شد که علی‌الظاهر باعث رنجش شدید سعید حنایی شده است. این بار می‌کوشم بدون وارد شدن به حواشی ماجرا، اصل سخن او را «نقد» کنم و «قضاوت» را به عهده‌ی خوانندگان منصف بگذارم.

سعید در یادداشت انتقادی‌اش، تلاش دارد ثابت کند که برای کلمه‌ی «تولرانس» معادل درست «تحمل» است، نه «رواداری». اما ببینیم او تا چه اندازه در این کار توفیق داشته است و مقدمات و نتیجه‌اش چه نسبتی با هم دارند. در این یادداشت دیرهنگام سعی می‌کنم بخش‌های مختلف نوشته‌ی او را بشکافم و ایرادهای استدلالی و شواهد او را بسنجم. قسمت نظرهای این بخش باز است. لطفاً نظرتان را درباره‌ی موضوع و مربوط به نقد بنویسید و بحث را به نزاع و درگیری نیالایید. این نقد پانزده بندی، بسیار طولانی شد. در واقع خیلی طولانی‌تر از این بود، اما دیگر نمی‌شد بیش از این ادامه‌اش داد. اگر لازم شد، در مطلب جداگانه‌ای بسطش خواهم داد.

پیش‌تر بگویم که البته مطلب سعید در جای خود مطلبی خواندنی و آگاهی‌بخش است – بدون در نظر گرفتن معادلی که برای «تولرانس» ارایه می‌‌کند. اما درباره‌ی اصلِ نوشته‌ی او:

۱. نویسنده از همان ابتدای نوشته‌اش، وقتی که کلمات «تحمل» و «رواداری» را می‌نویسد، در همان سطر نخست، عیناً معادل‌های انگلیسی مورد نظر خود را در برابر آن قرار می‌دهد. به باور من این کار خطاست. وقتی من قرار است درباره‌ی موضوعی بحث کنم و چیزی را به نقد بکشم و درباره‌ی آن «استدلال» کنم، نباید از همان اول نتیجه را مسلم و محرز فرض کرده باشم و مستقیماً انتخاب خود را به ذهن خواننده القاء کنم. همان سطر نخست، حاکی از اعتماد به نفس بیش از اندازه‌ی نویسنده به انتخاب شخصی‌اش است که گویی می‌خواهد خود را بالاتر از نقد بنشاند.
۲. در همان بند نخست نوشته، نویسنده استدلال کرده است که «حتی اگر tolerance=permissiveness باشد» (صورت درست منطقی این جمله نباید کلمه‌ی «باشد» را داشته باشد،‌ چون فعل در خود علامت «=» مندرج است؛ این هم از منطق ریاضی!)، نمی‌توان هر دو را به رواداری ترجمه کرد. مقدمه‌ی نویسنده اساساً خطاست. مشهود است که این دو کلمه یکی نیستند. پس نتیجه‌اش هم زاید است. فرض کنیم که دو کلمه‌ی متفاوت در زبان انگلیسی داشته باشیم که دلالت‌های معنایی یکسانی یا مشابهی داشته باشند. هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که در ترجمه مطلقاً مجاز نباشیم از یک واژه برای معادل آن استفاده نکنیم. این‌که چه معادلی را انتخاب می‌کنیم البته بستگی به بستر و زمینه‌ی بحث و سیاق متن دارد. این‌که ممکن است این دو کلمه اقتضائات و دلالت‌های مفهومی یا سیاسی مختلفی داشته باشند، دلیل قطعی بر به کار بردن گزینش‌های ارایه شده از سوی نویسنده نیست.
۳. موضوع اصلی نوشته‌ی نویسنده این است: ارایه‌ی دلایلی برای ترجیح معادل مورد نظرش به زبان فارسی. اما بخش عمده‌ی مطلب نویسنده اختصاص یافته است به ارایه‌ی پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی «تولرانس» که البته بحث به جایی است و کاری است صواب. اما متن‌ها همگی به زبان انگلیسی هستند و تنها خدمتی که ممکن است به ما بکنند، روشن‌ کردن حوزه‌ی معنایی و دلالت‌های مفهومی آن است و بس. در هیچ کجای تعریف‌های متفاوتی که نویسنده به زبان انگلیسی نقل کرده است، نیامده است که چرا برای کلمه‌ی «تولرانس» معادل «رواداری» غلط است و «تحمل» درست! نویسنده به درستی اشاره کرده است که «یکی از آسانترین راههایی که ما ممکن است برای فهم واژه‌ای اختیار کنیم، رجوع به فرهنگ‌های لغت است». (تأکید از من است)، اما خود او از مرحله‌ی فهم فراتر رفته است و عملاً متن فرهنگ لغت را تفسیر به رأی کرده است و همگان را به تبعیت از سلیقه‌ی خود فراخوانده است.
۴. در نخستین موردی که نویسنده از یک فرهنگ لغت برای واژه‌ی tolerate شاهد مثال نقل کرده است (که ریشه‌ی مصدری tolerance است و نه خودِ آن)، او اشاره کرده است که مترادف این کلمه «پذیرفتن و تحمل کردن و جایز دانستن چیزی» است و به درستی هم چنین گفته است. اما سئوال این است که آیا آشوری وقتی بخواهد جملات ارایه شده را ترجمه کند، به جای «تحمل» از «روا داشتن» استفاده می‌کند؟ البته که نه – نویسنده باید حداقل یک مورد نشان می‌داد که آشوری حالت فعلی tolerate را در مثال‌هایی مشابه به «روا داشتن» ترجمه کرده باشد. اما چرا نویسنده در برابر ترجمه‌ی (درست) پیشنهادی خود می‌نویسد: «(روا نمی‌دانم؟) یا (روا بدانی؟)»؟ این علامت سئوال‌های عاقل اندر سفیه (!) اشاره به چه کسی دارد اگر آشوری و هیچ مترجم دیگری چنین ترجمه‌ای نمی‌کند؟ لذا، این قسمت نخست نقل قولِ او و توضیحات‌اش کاملاً بی‌مورد است (اگر نگوییم بهانه‌جویانه است).
۵. پس از نقل مثال دوم از فرهنگ انگلیسی بزرگتر و ارایه‌ی معادل‌های فرهنگ معاصر هزاره و فرهنگ علوم انسانی آشوری، او بخش‌هایی از توضیحات آشوری را می‌آورد و اشاره می‌کند که آشوری به «یک چرخش اساسی معنایی» توجه دارد و سپس می‌گوید سخن آشوری در واقع «دو چرخش» نه یک چرخش، و در ادامه می‌آورد که این کلمه «بعد بلافاصله با «فرمانِ رواداری» می‌شود «رواداری»!». گذشته از این‌که آشوری در متن خود به چیزی به اسم «فرمان رواداری» اشاره دارد، نمی‌توان کنایه‌ی نویسنده را به آشوری نادیده انگاشت. انگار از نظر نویسنده آشوری در مقام فرمانروایی است که حکم معادل‌سازی امضاء می‌کند و از امروز بنا به فرمان او، معادل کلمه‌ی «تولرانس» شده است «رواداری». خوب، می‌گوییم ان‌شاء الله گربه است و منظور نویسنده طعنه به آشوری نبوده است. اما بخش‌های دیگر این نقد این را ثابت نمی‌کند.
۶. نویسنده در نقل قسمت (۳) متن آشوری می‌گوید با او موافق است و بلافاصله بعدش می‌گوید «اما» و ما منتظریم که او با قسمت بعدی مخالفت کند و دلیل در رد آن بیاورد. با کمال تحیر می‌بینیم که بعد از نقل قسمت (۴) هم می‌نویسد: «این را هم می‌پذیریم» و تازه این‌جاست که «اما» بعدی او موضوعیت پیدا می‌‌کند؛ یعنی بعد از نقل بخش (۵). در این‌جا او بعد از نقل نوشته‌ی آشوری می‌گوید ادعای او نادرست است (بنا به شواهدی که خود قرار است بعداً نقل کند) و می‌گوید: «آشوری در اینجا مدعی می‌شود که «بردباری» مفهومی اخلاقی است و «رواداری» مفهومی حقوقی. بنابراین، وقتی که «بردباری» تبدیل به لایحه شد و به تصویب دولت رسید، امور «ناروا»یی که تا قبل از این تحمل می‌شدند دیگر «روا» هستند و نیازی به تحمل نیس

بایگانی