چند روز آخری را که در ایران بودم، یادداشت عجیب و غریب و غیر منتظرهای که محمود فرجامی نوشته بود، پاک آشفتهام کرد. اصلاً توقع نداشتم که آدمی مثل محمود فرجامی (حداقل با شناختی که تا پیش از این از او داشتم) این اندازه بیهوا و بیاحتیاط و بیرخصت دربارهی «همه چیز» یک نفر که برای نخستین بار در عمرش دیده است چیز بنویسد. پیش از این سید خوابگرد، از زاویهای دیگر، رفتار دوستمان را به نقد کشیده بود. اما در این میانه محمود فرجامی بی اینکه حتی یک بار یک ایمیل ساده به من بزند که فلانی من چنین چیزی را نوشتهام، نظر خودت چیست، در نهایت لجبازی کار خودش را ادامه داده است و از چیزی که به گمان من «اشتباه فاحش» است با الحاح دفاع میکند!
به باور من، آنچه شکراللهی نوشته بود، نقد بسیار به جایی بود که فرجامی هیچ اعتنایی به آن نکرده و خیلی راحت به حساب جنگ و دعوا گذاشته آن را. چیزی که در این ماجرا محمود فرجامی فراموش کرده است و هیچ اعتنایی به آن نکرده (ولو در قالب طنز باشد)، رعایت «حقوق فردی» یک انسان است. انگار دیگر در وبلاگستان «فرد» هیچ اهمیتی ندارد و هیچ حقوق و اختیاراتی برای او قایل نیستند. محمود فرجامی چیزهایی را به طنز (که بدون هیچ تردیدی اشارههایی از نظر واقعی خودِ او و خودِ من نیز در آن هست) نوشته که بخشی از آنها نه با واقعیت سازگار است نه با پسند و سلیقهی من. خیلی ساده بگویم که به طرز ناجوری احساس میکنم کسی که بسیار به او اعتماد کردهام، با کمال بیخیالی از این اعتماد سوء استفاده کرده است. دوستی به جای خود محترم و پا بر جاست و هنوز از جایگاه فکری برای محمود فرجامی ارزش قایلام و امیدوارم به این دوستی صدمهای نخورد، اما کمینه انتظار من از او این بود که به خطایاش اذعان کند یا حداقل دو خط بنویسد و از خود من بپرسد که موضعام چیست و غیاباً با پرچم من توی میدان جنگ جولان ندهد. کاری را که او کرده است من هرگز در تمام مدتی که در ایران بودم نکردم (جزییات و حجم روایت فرجامی را مقایسه کنید با اختصار و لفافهگوییهای من در تمام یادداشتهایام). این «حق فردی» و مسلم من بود که بتوانم چیزهایی را در حد درد دل به فرجامی بگویم و اطمینان خاطر داشته باشم که قرار نیست این حرفها را جایی بازگو کند. انگار روزنامهنگار جماعت دهانشان چفت و بند ندارد و همواره باید ازشان پرهیز کرد. اما فراوان روزنامهنگار دیدهام که احتیاط و دوراندیشی و رعایتِ انسانی را ترک نگفتهاند.
محمود جان! خرجاش یک عذرخواهی ساده است. جنجال لازم نیست درست کنیم. من اصلاً از یادداشتات خوشام نیامده است و سخت حیران شدم از اینکه دیدم چه اندازه فاصله است بین آدمی که دیدم و آدمی که این را نوشته است. شاید برداشت من خطا بوده است از تو یا تو شتابزده و بیخیال نوشتهای. خودت تکلیف همه را با موضعات روشن کن برادر!
تکمله:
کامنتِ محمود فرجامی را به اضافه توضیحات دیگر خودم میآورم تا شاهد مثالهای موارد «دلخوری» صریح خودم را بداند:
داریوش عزیز
اینکه با خودت درباره این ماجرا تماسی نگرفتم به خاطر لجبازی یا غرور یا بی اعتنایی ام به تو نبود. می خواستم نظرت صریح و شفافت را -بدون تعارف و یا ملاحظه تماس ها و حرفهای خصوص- دراین باره بدانم تا تکلیفم روشن شود. حالا شد. در وبلاگم به زودی در این رابطه خواهم نوشت.
***
«محمود جان،
ممنون از توجه سریعی که میکنی، اما پیش از اینکه باز چیزی بنویسی، این توضیح را میافزایم که قضیه کاملاً «شخصی، فردی و سلیقهای» است و اصلاً خوش نداشتم چنین انعکاسی از دیدار من و تو در وبلاگستان ظاهر شود. من هیچ توجیهی برای نوشتهی طنزآمیزت (که اتفاقاً سرشار از طعنه و تمسخر بود) نمیبینم. مثال میخواهی: «استدلالهای محکم و درست»، «استدلالهای محکم و کوبنده»، «علم الهی»، «نور قدسی»، «استدلالات دینی-ملکوتی» و غیره. من اینها را فقط و فقط به حساب تمسخر و طعنه میگذارم مگر خودت جوری اینها را رفو و اصلاح کنی. من و تو اگر بحث استدلالی کردهایم، جایاش ذیل نوشتهای صریح، سرد و بیطعنه و تحقیر است، نه نوشتهای طنزآمیز و پر تبختر. مگر من نمیتوانستم همین توصیفات را از نوع نگاه تو به خیلی مسایل – و حتی سخنانی که از تو شنیدهام – داشته باشم؟ تفاوت در این است که من «اخلاقاً» آن جور روایت کردنها را ناروا میدانم. همین.
کار بدترت این است که به جای مراجعه به من ایرادها و حتی تمسخرهایی را که خطاب به شکراللهی است در وبلاگات میآوری. لاجرم معنیاش این است که اگر خود من هم عین این را نوشته بودم با من همین برخورد و رفتار را میکردی، چون معنیاش این است که اصل کارت را درست میدانی. در حالی که من از اساس کارت را نادرست میدانم. کاش آن یادداشت را برداشته بودی و نه شکراللهی و نه من چنین پاسخهایی نمینوشتیم. رعایت کردن بعضی حدود میان ما از هر چیزی مهمتر است. بیا این مرزها و حدود و حرمتها را حفظ کنیم، نه اینکه با خودخواهی سر اینها جنجال راه بیندازیم.»
پ.ن. من جداً معتقدم نوشتهی شکراللهی اگر چه بعضی از دوستان حمل بر دخالت در یک موضوع شخصی میکنندش، کاملاً
مطلب مرتبطی یافت نشد.