شباهت عرب‌های جاهلیت و بعضی از فمینیست‌ها

دارم چیز شیطنت‌آمیزی می‌نویسم، پس اگر حوصله‌اش را ندارید یا زود داغ می‌کنید اصلاً نخوانیدش، فقط حاشیه است. این روزها وقتی جنگ و دعواهای فمینیستی را می‌خوانم به طرز عجیبی یاد رفتاری می‌افتم که مردان عرب جاهلی هنگام تولد فرزند دختر داشتند. بعضی وقت‌ها حس می‌کنم به همان اندازه که آن اعراب باده‌نشین و بی‌فرهنگ (بلا نسبت بانوان نسبتاً با فرهنگ و دانشور زمانه‌ی ما!) از داشتن فرزند دختر احساس ننگ به آن‌ها دست می‌داد، این روزها بعضی از نسوان محترم به همان اندازه از جنس «مرد» گریزان‌اند و حتی شرم از داشتن همسری «مذکر» و داشتن فرزندانی «ذکور» دارند! قبول دارم و عمیقاً هم شخصاً بر این باورم که زنان پاره‌ای بزرگ از لطافت‌ها و مهرورزی‌ها و نورهایی را دارند که مردان فاقد آن هستند. تمام باورهای عمیق و راسخی که درباره‌ی زنان – که عمدتاً غیر فمینیست‌ هستند – دارم هم‌چنان معتبر است[شدیداً‌ هم به تمام حقوق انسانی زنان احترام می‌گذارم و مدافع آن هستم، اما احکام تکفیر فمینیستی صادر نمی‌کنم!]، اما هرگز با آن بخش از زنانی که اصولاً استیفای حقوق‌شان تنها در گرو انکار حقوق و وجود جنس «مرد» است سر سازگاری ندارم. این نوع نگاه به جنس «مرد» و اصولاً این نوع تبعیض جنسیتی – چه از مرد صادر شود و چه از زن –  نگاهی برخاسته از فرهنگ جاهلی است و ریشه‌ای در اندیشه و فرهنگ انسان‌مدار ندارد. بحث را زیاد شلوغ نکنید، ماجرا هیچ ربطی به این دین یا آن دین ندارد. تفکر جاهلی برخاسته از فرهنگ متبختر و متفرعنی است که در آن هر فردی خود را محور و مبنای همه‌ چیز و معیار حق می‌شمارد. راستی آن فمینیستی که تمام عمرش را به مبارزه با جنس «مرد» و هر چه متعلق به جهان مردانه است، گذرانده (اگر احیاناً هم‌جنس گرا نباشد)، وقتی با یک مرد ازدواج می‌کنند یا دست بر قضا فرزندان‌اش همگی پسر می‌شوند، چه حالی به او دست می‌دهد؟!

پ. ن. «بعضی» از واکنش‌های تند و عصبی دوستان را که دیدم این بار ناچار شدم مشخصاً این کلمه‌ی «بعضی» را خیلی روشن و مشخص برجسته کنم که دوستان عزیز به تریج قبای‌شان بر نخورد! به خدا وقتی کسی به بن لادن فحش می‌دهد (به بن لادن و اسلام بنیادگرا) من یکی از کوره در نمی‌روم! (در ضمن ادامه‌ی مطلب را هم بخوانید). آخر و عاقبت شوخی کردن با مقدسات (مخصوصاً فمینیسم مقدس عصر جدید)‌ بهتر از این نمی‌شود. آخ که هر چه می‌کشیم از همین مقدسات است! اصلاً مقدسات شما مال خودتان بابا!‌ برید حال کنید با تئوری‌ها‌تان!

پ. پ. ن. آن جمله‌ی بالا را (درباره‌ی عقاید خودم) مخصوصاً برای سیما ایتالیک کردم که دیدم ترمز را بریده است و تخت گاز دارد توی خیابان یک‌طرفه می‌رود جلو! بابا شماها چرا تحمل نقد شدن ندارید؟ نقد خوب است فقط برای غیر شماها؟! در ضمن محض توضیح برای سیما می‌نویسم: وقتی می‌گویم (و می‌گویند) «تفکر جاهلی»،‌ معنی‌اش تفکر دوره‌ای است که در تاریخ به آن «عصر جاهلیت»‌ می‌گویند فارغ از بار ارزشی و نرماتیو صحبت کردن. در نتیجه از دید من همه‌ی آدم‌هایی که در آن عصر بوده‌‌اند از عقل مرخص نبوده‌اند! باز هم در نتیجه،‌ سیما بهتر است همان جمله را بهتر بخواند که من گفتم این نوع رفتار از خودمحوری و خود را تمام حق پنداشتن بر می‌خیزد. حاشا که من گفته باشم از جهل برخاسته است! اتفاقاً خیلی از علما هم هستند که چنین رفتارهایی دارند! (بعله! ملالت علما هم ز علم بی عمل است!)

این توضیح اضافه را می‌نویسم چون از بعضی از کامنت‌هایی که آمده می‌بینم که اصلاً آن یک خط اول را هیچ کس نخوانده است! این شباهتی است که به ذهن من رسیده بود و نوشته بودم‌اش و اصلاً هم بی‌ربط نیست. من مخصوصاً قید کرده بودم که «بعضی» از فمینیست‌ها. به قدر کافی درباره‌ی وضع زنان کتاب نوشته شده و تحقیق معتبر کم نیست. یادداشت من نه مقاله‌ی تحقیقی بود نه کشف علمی. پس زیاد ذوق نکنید! فقط می‌خواستم کمی – به شیوه‌ی نیک آهنگ – با طایفه‌ی فمینیست شوخی کنم که البته هم من حق دارم و هم آن‌ها حق‌شان است! لطفاً جماعتی که دعوای خدا و پیغمبر دارند، جنگ‌شان را جای دیگر ببرند. کامنت‌شان را این‌جا منتشر نمی‌کنم. خانم‌های محترم حقوق‌شان محفوظ، فمینیست‌های نازنین خوب و خوش اخلاق را هم دوست دارم و به همه‌شان احترام می‌گذارم، اما آن‌ها که قیل و قال می‌کنند و فکر می‌کنند خودشان آخر عقل‌اند، البته مخاطب اصلی این نوشته هستند. پس لطفاً مخاطب را درست شناسایی کنید و بیخودی بحثی را که به شما خطاب نشده به خودتان نگیرید.

بایگانی