قصهی کاریکاتور پیامبر اسلام و این بازی تازهای که به اسم آزادی بیان راه انداختهاند، دوباره بحثهای کهنه را زنده میکند. بحث کردن با آدمی که مذهبی نیست – سهل است حتی ضد مذهب است – در این زمینه بیهوده است. چرا باید کسی که ضدیت با یک مذهب دارد، بخواهد استدلال خندهآور «آزادی بیان» را رد کند؟ میمانند آنها که به خاطر اصولی انسانی و فرامذهبی و نفس احترام به عقاید انسانها، بخواهند این سیاست دوگانهای را که غرب با مسلمانان در پی گرفته است، نقد کنند.
دیدهاید طرفداران این کاریکاتور کشیدنها چقدر از آزادی بیان مایه میگذارند و قداستی بیش از حد به آن میدهند؟ گمان نمیکنم یک مسلمان مؤمن معمولی آن قدر که اینها مدافع آزادی بیان شدهاند، سنگ خدا را به سینه بزند! این «آزادی بیان» یا «حقوق بشر» برای عدهای در زمرهی مقدسات هستند، مقدساتی برای کوبیدن استبدادهایی که به باور آنها از دین و مشخصاً از دین اسلام بیرون میآید. این گروه البته کسانی هستند که در این میانه کارشان هورا کشیدن و کف زدن برای تمسخر کنندگان است. طرف تمسخر کننده عمدتاً هدفی روشن دارد. آزادی بیان بیقید و شرط و بی حد و حصر، زودا که دامن آزادی من و شما و حتی همین تشویق کنندگان تمسخر را بگیرد. آزادی اگر بیقید باشد، برای «هر» کسی رواست و حد و حصری ندارد.
بحث اصلاً بر سر این نیست که کسی آیا حق دارد مقدسات دینی را به طنز بگیرد یا نه؟ همیشه شرایط و بسترهای اجتماعی این موضوعات را رنگ میزنند. بگذارید کمی عقبتر برویم. حافظ در زبان و بیان خود و در زمانهی خود زبان نقاد و تندی داشت که علما را به سخره میگرفت و از آفتها و عفونتهای دینداری زمانهی خود به شدت انتقاد میکرد. اما، حافظ آیا به سراغ پیامبران میرفت و با این زبان سخن میگفت؟ عقبتر برگردیم زکریای رازی را میبینیم که نفس دعوت پیامبران را عبث میشمرد و البته مخالفت او صبغهی استدلالی و عقلی داشت نه تمسخر و شانتاژ رسانهای. اتفاق حاضر، یک پیام روشن دارد. به دلایلی یک مافیای رسانهای دارد تلاش میکند انگشت در چشم مسلمین کند و قصد و غرضاش هم روشن است: تحریک کردن یک آدم دیوانه که کار را به خشونت و قتل بکشاند. نتیجه چه میشود؟ قربانی اصلی آدم متعصبی است که خویشتنداریاش را از کف میدهد و طرف مقابل را تبدیل به قهرمان آزادی و شهید بیان میکند. خیلی تیزبینی میخواهد کسی فریب این بازی سیاسی را نخورد. اگر مسلمانها عزت و احترام میخواهند و دوست ندارند کسی به محبوبشان اهانت کند، باید تدبیری اساسی برای آن داشته باشند. بگذارید یک سئوال بپرسم: اگر روزی کسی در خیابان هر چه میخواهد به همسر شما بگوید، آیا شما به بهانهی آزادی بیان سکوت میکنید؟ اگر کسی مشتی یاوه و دروغ را در روزنامهای به شما نسبت دهد یا با آبروی شما بازی کند، سکوت میکنید؟ پیامبر اسلام یک شخصیت زنده که در میان ما در روزگار معاصر زندگی کند نیست. پس غرض کاریکاتورکشان، آشوبسازی و برآشفته ساختن پیروان اوست. با نقد کردن شخصیت پیامبر اسلام (که اینجا معنایاش جز تمسخر چیزی نیست) واقعیتهای تاریخی باور مسلمین (باورهای کلامیشان) هیچ تغییری نمیکند. پس واقعاً غرض در اینجا چیست؟
به باور من تنها کاری که میشود کرد این است که به قوانین هر کشوری مراجعه کنیم و بپرسیم آیا در شرایط مشابه، اگر چنین اتفاقی برای یک نفر غیر مسلمان بیفتد، موضع قانون چیست و بعد همان را از قانون توقع داشته باشیم. بیش از این در حد منطقهای کاری نمیشود کرد. اما بت ساختن از آزادی بیان و چماق کردن آن بر سر آدمی که نه آزاری به کسی دارد و نه خشونتی به کسی میورزد و با صلح و آرامش با اطرافیاناش زندگی میکند و هیچ کجای رفتارش اقتضای سیاسی یا امنیتی رفتار کردن ندارد، تنها از یک ذهن بیمار و کینهجو تراوش میکند که تا دلتان بخواهد در همین فضای فارسی زبان ما زیاد است. بیایید مسأله را دینی نبینیم. هر چیزی را که به هر نحوی بر هویت یک آدم انگشت میگذارد، در نظر بگیرید. حتی همان آدمی که کاریکاتور پیامبر اسلام را میکشد هم نقطهی حساسی دارد و هویتی. همان هویت را اگر نشانه بگیریم واکنش آنها چیست؟ ما هم حق داریم حداقل همان واکنش را داشته باشیم:
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنات مشت
تنها چیزی که من میتوانم فهمم این است که یک گروه رسانهای – شاید با پشتیبانیهای سیاسی – مشغول موجسواری است و دارد از آب گلآلودهی سیاست جهانی که دست بر قضا ایران هم – به منزلهی یک کشور مسلمان با کلی ادعای دهن پر کن – یک طرف ماجراست، ماهی میگیرد. امیدوارم عقلا ملعبهی این بازی سیاه نشوند. نه چهرهی پیامبر، که چهرهی هر انسان بزرگ و ارجمند دیگری را، نمیتوان و نباید مخدوش کرد. این را من آزادی بیان نمیبینم: این عدول کردن از اصول اولیهی انسانی به بهانهی آزادی است. این قربانی کردن حقوق بعضی از انسانها در پای اختیارات بعضی انسانهای دیگر است. تنها احساسی که من دارم این است که آزادی بیان و حقوق بشر برای بعضیها حقتر است تا برای بعضی دیگر. اگر آزادی بیان است و حقوق بشر باید برای همهی انسانها فارغ از رنگ، نژاد، جنس و دین به طور یکسان وجود داشته باشد. آزادی و حقوق مسلمان از آزادی و حقوق غیر مسلمان، از حیث انسانی، بیشتر نیست. چرا
باید بر عکس آن درست باشد؟
پ. ن. این مطلب بیبیسی فارسی را ببینید و عنوان و جملات داخلیاش را مقایسه کنید با مطلب مشابهاش در بیبیسی انگلیسی. در متن فارسی آمده است: «آیا طنز در مورد اعتقادات مذهبی جرم است؟ مرز توهین به مذاهب کجاست و آیا می توان آن را توجیه کرد؟ آیا وضع چنین قوانینی نقض آزادی بیان است؟». تو را به خدا جملهبندی را میبینید؟ نویسندهی این جملات تلویحاً «توهین به مذاهب» را در تعریف خود از «آزادی بیان» درج کرده است! در حالی که عنوان متن انگیسی بسیار سنجیدهتر و حسابشدهتر است: «آیا کاریکاتورهای ضد اسلامی باید منتشر میشدند؟». در متن فارسی آشکارا نگاهی منفی همراه با «طنز» و کنایه هست. یعنی چه «مرز توهین به مذاهب»؟! معنیاش این است که میشود، حق داریم، به مذاهب توهین کنیم، اما این توهین حد و مرز دارد و از آن حد نمیشود فراتر رفت؟! یعنی نویسنده جواز توهین را قبلاً صادر کرده است؟ فرق است بین اینکه بگویید «طنز دربارهی مذهب» و «توهین به مذهب»! شاید نامهای چیزی به رییس این آقایان نوشتم که قدری توجیهشان کند و فارسی نوشتن یادشان بدهد!
پ.پ. ن. لطفاً قبل از داوریهای شتابزده، همهی مطالب زیر را بخوانید و همان اول پای بغض کینهی شخصی با دین یا نظامهای سیاسی که به نام دین حکومت میکنند را وسط نکشید. مطمئن باشید که پیشتر از این از طیف مقابل به اصطلاح مسلمان هم انتقاد کردهام!
مطالب مرتبط:
راههای نرفتهی روشنفکران و اصلاحگران دینی (سیبستان)
یک نشانه (مکتوب؛ مهاجرانی)
جوهر آیینه (مکتوب؛ مهاجرانی)
کاریکاتور و حد و مرزهای آن (نیکآهنگ کوثر)
کاریکاتور و حد و مرزهای آن – ۲ (نیکآهنگ کوثر)
آسیبشناسی شیوهی اعتراض مسلمانان (سیبستان)
دربارهی تقدس آزادی (نیکآهنگ کوثر)
دربارهی کاریکاتورها و اهانتآمیز بودنشان (نیکآهنگ کوثر)
مطلب مرتبطی یافت نشد.